معنی کلمه انشی در لغت نامه دهخدا
چو روز جلوه انشاد راوی شعرم
ببارگاه درآرد عروس انشی را .انوری.ولیکن اینهمه چندان بود که بگشایم
بدست نطق سرِ حقه های انشی را.ظهیرفاریابی.با کمالات فیض روحانی
تیر منطق نگار را انشی.سیف اسفرنگ.رقم کلک منشی ارزاق
قلم صدر مسند انشی.امامی هروی.همیشه تا که گشاید ورق دبیر بهار
کند هوا قلم ، خارِ تیزانشی را.سلمان ساوجی.و رجوع به انشاء شود.