اندیشه سوز. [ اَ ش َ / ش ِ ] ( نف مرکب ) آنکه اندیشه را ازبین ببرد. آنچه فکر و عقل را زایل کند : سکندر بآهستگی یک دو روز گذشت از سرخشم اندیشه سوز.نظامی.بیا ساقی آن آب اندیشه سوز که گر شیر نوشد شود بیشه سوز.حافظ.
معنی کلمه اندیشه سوز در فرهنگ فارسی
آنکه اندیشه را از بین ببرد . آنچه فکر و عقل را زایل کند .
جملاتی از کاربرد کلمه اندیشه سوز
چاره ساز اهل دل باشد می اندیشه سوز کو قدح، کو قدح فارغم از رنج از رنج هشیاری کند
ساغری لبریز کن از باده اندیشه سوز هر که دعوای خردمندی کند دیوانه کن
در ساغر طرب می اندیشه سوز نیست تسکین ما ز جرعه مینای دیگر است
پیش آر جام آتش اندیشه سوز را کاندیشههاست در سرم از بیم و از امید