اندک سال. [ اَ دَ ] ( ص مرکب ) خردسال. ( آنندراج ). جوان. ( ناظم الاطباء ) : بسیارفضل و اندک سال و لطیف خلق کآن خرد محمدبن آصف الامام.سوزنی.شوخی هر ذره دارد آفتابی در بغل پیر صبح از جلوه طفلان اندک سال بود.اسیر ( از آنندراج ).
معنی کلمه اندک سال در فرهنگ فارسی
خرد سال . جوان
جملاتی از کاربرد کلمه اندک سال
نصیرالحق والمله خداوندی فلک قدری که حاصل شد به اندک سال دولتهای بسیارش
آنچه تو کرده ای به اندک سال اندر اخبار خوانده نیست وهب
تا در آن مملکت به اندک سال هیچکس را نه مِلک ماند و نه مال
بلندهمّت بسیاردان اندک سال جهانگشای ممالک ستان گیتی دار
دشمن تو به مثل کودک اندک سال است دولت دشمن تو مادر اندک شیرست