اندوهگن. [ اَ گ ِ ] ( ص مرکب ) مخفف اندوهگین. مغموم. با اندوه. غمی. محزون. حزین. حزمان. محزان. دژم. پژمان. مهموم. اسیف. ( یادداشت مؤلف ) : سال امسالین نوروز طربناکتر است پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا.منوچهری.چو کسی باشد اگر پسرش بمیرد و مالش ببرند اندوهگن نشود. ( جامع الحکمتین ص 184 ). بازرگان به هزار تیمار چون بوتیمار پژمان و اندوهگن بخانه آمد. ( سندبادنامه ص 305 ). نقل است که دایم اندوهگن بود چون شب درآمدی گفتی الهی اندوه توام بر همه اندوهها غلبه کرد. ( تذکرةالاولیاء عطار ). و رجوع به اندوهگین شود.
معنی کلمه اندوهگن در فرهنگ فارسی
( صفت ) اندوهگین
جملاتی از کاربرد کلمه اندوهگن
حکایت کنند که چون سری دست از تجارت بداشت، خواهر وی دوک رشتی و بر وی نفقه کردی روزی دیر آمد سَری گفت چرا دیر آمدی ؟ گفت زیرا که ریسمان بنخریدند گفتند آمیخته است سری نیز طعام نخورد. پس روزی خواهر وی اندر نزدیک او شد پیرزنی را دید که خانهی وی میرفت و هر روز دو گره (؟گرده) آوردی، خواهرش از آن اندوهگن شد، به نزدیک احمد حنبل شد و گله کرد احمد حنبل فرا سری گفت، سری گفت چون از طعام وی باز ایستادم خدای تعالی دنیا را مسخّر من کرد تا بر من نفقه میکند و مرا خدمت میکند.
نقل است که دایم اندوهگن بودی. چون شب درآمدی گفتی: الهی اندوه توام بر همه اندوهها غلبه کرد، و خواب از من برد.
أَ هؤُلاءِ اینان که در بهشتاند الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ ایشاناند که سوگند میخوردند در دار دنیا لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ که اللَّه هرگز بخشایش خویش بایشان نرساند ادْخُلُوا الْجَنَّةَ ای اصحاب اعراف! در روید در بهشت لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ (۴۹) نه بیم بر شما و نه هرگز اندوهگن بید.
«وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ» مؤمنان اهل کتاباند، عبد اللَّه سلام و اصحاب وی و نجاشی و اصحاب وی که در تورات و انجیل نام رحمن بسیار دیده بودند و خوانده و در قرآن بابتداء اسلام کم میدیدند و از آن اندوهگن میبودند، تا این آیت آمد: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» ایشان شاد شدند و فرح نمودند چون نام رحمن شنیدند و مشرکان کافر گشتند و در کفر بیفزودند، ربّ العزّه مشرکان را گفت: «وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» و مؤمنان اهل کتاب را گفت: «یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»
قوله تعالی: قَدْ نَعْلَمُ ما میدانیم إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ که اندوهگن میکند ترا الَّذِی یَقُولُونَ آنچه میگویند ایشان فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ ایشان دروغ زن نه ترا میگیرند وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ لکن آن ستمکاران بر خویشتن بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ (۳۳) سخنان اللَّه را میباز دهند بشوخی.
وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا برهاند اللَّه ایشان را که به پرهیزند از انباز گفتن او را بِمَفازَتِهِمْ بآن کردارهایی که رستگاری و پیروزیهای ایشان بآن بود، لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ بد بایشان نرسد، وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۱) و ایشان هرگز اندوهگن نباشند.
و از سقراط پرسیدند که سبب فرط نشاط و قلت حزن تو چیست، گفت آنکه من دل بر چیزی ننهم که چون مفقود شود اندوهگن شوم.
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ ایشان که نفقت میکنند مالهای خویش بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ بشب و بروز سِرًّا وَ عَلانِیَةً پنهان و آشکارا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ایشانراست مزد ایشان بنزدیک خداوند ایشان وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۲۷۴) و بیم نیست بر ایشان فردا، و نه اندوهگن باشند.
وَ لا یَحْزُنْکَ و اندوهگن منما یاد ترا، الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ ایشان که در کافری میشتابند، إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً که ایشان خدای را نگزایند هیچ چیز، یُرِیدُ اللَّهُ میخواهد خدای، أَلَّا یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ که ایشان را بهرهای ندهد در آن جهان، وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (۱۷۶) و ایشان را است عذابی بزرگ.
حزم آن بود که ما بر دست گرفتیم، کلبی گفت: حسنه ظفر و غنیمت روز بدر بود، مسلمانان را و مصیبت و شکستگی و نکبة روز احد. میگوید منافقان روز بدر اندوهگن بودند که نصرت مسلمانان میدیدند و روز احد شاد بودند که مصیبت و نکبت رسید ایشان را. رب العالمین گفت وَ یَتَوَلَّوْا ای عن الایمان.