اندهگن

معنی کلمه اندهگن در لغت نامه دهخدا

انده گن. [ اَ دُه ْ گ ِ ] ( ص مرکب ) اندوهگین. ( یادداشت مؤلف ). غمگین. غمناک. رجوع به اندوهگین شود.

معنی کلمه اندهگن در فرهنگ عمید

= اندوهگین

معنی کلمه اندهگن در فرهنگ فارسی

( صفت ) غمگین غمناک غصه دار.

جملاتی از کاربرد کلمه اندهگن

بنده باید که از نعمت دنیا بقدر کفایت قناعت کند و آن قدر سبب فراغت دین داند تا بعبادت و علم پردازد و طلب قرب حضرت الهیّت کند، این کمال شکر بود، و نشان درستی این حال آنست که اگر نعمتی بدو رسد که او را از حقّ مشغول خواهد داشت، بدان اندهگن شود، چنان که آن درویش صحابه، سعید بن زید. عمر خطاب در روزگار خلافت از مال غنیمت هزار درم بوی فرستاد، سعید چون بدید دلتنگ و اندهگن نشست، عیال وی را گفت چرا اندهگن نشسته‌ای؟ گفت از رسول شنیدم که: درویشان بپانصد سال پیش از توانگران ببهشت روند، عمر خطاب مگر میخواهد که مرا از زمره ایشان بیرون کند. کهنه‌ای داشت. آن را پاره کرد و صرّها دربست و بدرویشان داد و شکر دل آنست که همه خلق را خیر خواهد و بر هیچکس حسد نبرد. و شکر تن آنست که اعضای خود همه نعمت داند و بکار آخرت مشغول دارد.