معنی کلمه انده بردن در لغت نامه دهخدا
نیز چه خواهی دگر خوش بخور و خوش بزی
انده فردا مبر گیتی خوابست و باد.منوچهری.نبریم انده گیتی که بسی فایده نیست
اگر ایدون که بریم انده او ور نبریم.منوچهری.رفتم بر دربانش و گفتم سخن خویش
گفتا مبر انده که بشد کانت گوهر.ناصرخسرو.سعدیا انده بیهوده مبر دانی چیست
چاره کار تو جان دادن و جانان دیدن.سعدی.گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان.سعدی.و رجوع به اندوه بردن شود.
|| زایل کردن اندوه. ازمیان بردن اندوه. زدودن اندوه :
نشاید بردن انده جز بانده
نشاید کوفت آهن جز بآهن.خاقانی.