اندرون شدن. [ اَ دَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) اندرون رفتن. داخل شدن. - امثال : با شیر اندرون شد و با جان بدر رود ( عشق تو در درونم و جان تو در دلم... ) سعدی. ( امثال و حکم مؤلف ).
معنی کلمه اندرون شدن در فرهنگ فارسی
اندرون رفتن . داخل شدن
جملاتی از کاربرد کلمه اندرون شدن
با کسان بودنت چه سود کند که به گور اندرون شدن تنهاست