اندرمان
معنی کلمه اندرمان در دانشنامه عمومی
جاده شاهی دوره هخامنشیان از اندرمان می گذشته است. گمان بر اینست که در گذشته نام آن «آب اندر میان» بوده و به علت داشتن آب فراوان و رونق اقتصادی و اجتماعی یکی از روستاهای مهم شهر ری به شمار می رفته است.
هنگامی که مسلمانان ری را تصرف کردند برای زیر نظر داشتن مقاومت محلی، لشکریان خود را در چند پایگاه مستقر کردند. این پایگاه ها در دهکده اندرمان، جماران، فیروز و رام ( فیروزبهرام کنونی، در راه ری به کومش ) و جایی به نام شیروان ( احتمالاً همان شمیران ) قرار داشتند. پس از تصرف ری توسط عرب ها، گروهی از مردم شهر به کوه ها و آبادی های پیرامون رفته بودند و گروه های مقاومت تشکیل داده قصد بازپس گیری شهر را داشتند که این پایگاه های چهارگانه از این امر جلوگیری کرد.
در هنگام اشغال اصفهان به دست اشرف افغان و در حالی که شاه تهماسب دوم صفوی در اردبیل حضور داشت، ارتش عثمانی به سمت این شهر آمد. در این هنگام شاه تهماسب به سمت تهران آمده و در قریهٔ اندرمان خیمه زد. کمی بعد مجبور شد به دلیل حرکت اشرف به سمت تهران و جنگی که در سلمان آباد تهران روی داد، اندرمان را هم ترک کرده و به سمت مازندران حرکت کند.
در سال ۱۳۸۵ سنگ قبری ۴۷۰ ساله در قبرستان امامزاده ابوالحسن روستای اندرمان کشف شد. شاخه ای از ایل کلهر که زادبوم اصلی اش محور کرمانشاه به کرند است در دوران نادرشاه به ری تبعید شدند که این سنگ قبر کشف شده را مرتبط با افراد این ایل دانسته اند.
در دهه های پیش روستای اندرمان طبق تقسیمات پیشین کشوری در بخش ری شهرستان تهران قرار داشته و ۲۲۹ تن سکنه داشته است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندرقند و صیفی بوده است.
این روستا در سال ۱۳۸۴ در دهستان تازه تأسیس عظیمیه قرار گرفت.
جملاتی از کاربرد کلمه اندرمان
روستای تاریخی فیروزآباد (محل تولد سیّد رضا فیروزآبادی؛ سیاستمدار، روحانی، نیکوکار، نماینده چهار دورهی مجلس شورای ملی و بنیانگذار بیمارستان فیروزآبادی شهر ری) - روستای تاریخی کلین (محل تولد شیخ محمد کلینی عالم بزرگ شیعه) - دولتآباد قیصریه ـ (روستایی کوچک جنب شیر و خورشید و ولی آباد) - تقی آباد - قلعه نو - بهشتی - گلحصار (قوچحصار سابق) - آب اندرمان (امامزاده ابوالحسن) - تبایین - قلعه گبری - عمادآور - قاسمآباد تهرانچی - خیرآباد از روستاهای شهر ری میباشند.
چون به سر خاک بوعلی رسیدیم خلعتها یافتیم، پس قصد نسا کردیم. چون شیخ قدس اللّه روحه العزیز به ولایت نسا رسید، بر کنار شهر دیهیست که آن را اندرمان گویند، خواست که آنجا منزل کند، پرسید که این دیه را چه گویند؟ گفتند: اندرمان! شیخ گفت: اندر نرویم که تا اندر نمانیم. و در آن دیه نرفت و منزل نکرد و به شهر نسا نشد و بزیر شهر بران دیهها بگذشت و به ده ردان منزل کرد و روی بییسمه نهاد.