اندازه گیر. [ اَ زَ / زِ ] ( نف مرکب ) قیاس کننده و شمارنده که در این زمان بمهندس مشهور است. ( آنندراج ). مهندس. ( دهار ). مهندز. ( یادداشت مؤلف ) : مساحت گران داشت اندازه گیر بر آن شغل بگماشته صد دلیر.نظامی.از آن خوبتر دید کاندازه گیر صفتهای او را کند دلپذیر.نظامی.|| تخمین کننده و حدس زننده. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه اندازه گیر در فرهنگ فارسی
قیاس کننده و شمارنده که در این زمان به مهندس مشهور است .
جملاتی از کاربرد کلمه اندازه گیر
تو از کار کیخسرو اندازه گیر کهن گشته کار جهان تازه گیر
نخستین ز کار من اندازه گیر گذشته بد و نیک من تازه گیر
نخستین ز اغریرث اندازه گیر که بر دست او کشته شد خیره خیر
ز درویش بلخی تو اندازه گیر که چون درد در سر، او بد ستیر
گو بیا از مهر وکینش ساعتی اندازه گیر هرکه خواهد تا ببیند مایهٔ سود و زیان