انجو. [ اَ ] ( اِ ) جزیره و آداک. ( ناظم الاطباء ). ابخوست. جزیره : در شب هجران سرشک دیده ام دریا شده همچو انجو جسم لاغر در میان آب ماند.ابوالمعالی ( از شعوری ج 1 ورق 126 الف ).|| ( اِخ ) نام جزیره ای است. ( از ناظم الاطباء ).
معنی کلمه انجو در فرهنگ فارسی
جزیره و آداک ٠ ابخوست ٠ جزیره
جملاتی از کاربرد کلمه انجو
هر که باشد بندهٔ سلطان ما بر در او پادشه انجو بود
رنه جوانی خود را نزد پدربزرگش رنه انجو بین آنجز و پرونس (پروانس) سپری کرد و در سال ۱۴۷۰ به پدرش در وادمونت پیوست. سه سال بعد او دوک لورن شد، که در آن زمان تحت فشار لوئی یازدهم از فرانسه و چارلز مارتین از بورگوندی بود که با او در ابتدا متحد شد. با این حال، هنگامی که دومی شروع به ایجاد پادگان در لورن نمود، رنه مخفیانه با لوئی (۱۴۷۴) متحد شد..