انتهاش

معنی کلمه انتهاش در لغت نامه دهخدا

انتهاش. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) روی خراشیدن در مصیبت و طپانچه زدن بر آن. ( ناظم الاطباء ). || لاغر شدن. ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه انتهاش

دفتر یکروزه خرج همت بی انتهاش سالها مستوفی افلاک را حیران کند
من این شمارده آخر چگونه فصل کنم که ابتداش دروغ است و انتهاش مُحال
چون از نظام عالم نندیشی تا چیست انتهاش و چه بُد مبدا؟
واسطی را پرسیدند از کفر بخدای، گفت کفر و ایمان و دنیا و آخرت از خدای است و با خدای است و بخداست و خدای راست ابتداش با خدای است و انتهاش باز او است و فنا و بقا بخدای است، و ملک او است و آفریدۀ او است.