انبیای بنی اسرائیل

معنی کلمه انبیای بنی اسرائیل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیه السلام است و بنی اسرائیل دوازده سبط یا خاندان اند که آنها را از نسل دوازده پسر یعقوب می دانند. به پیامبرانی که بر قوم بنی اسرائیل مبعوث شده اند انبیاء بنی اسرائیل گفته می شود. در جای جای قرآن داستانهای بنی اسرائیل و برخوردهای آنها با پیامبرانشان پراکنده است. انبیاء بنی اسرائیل به تعبیر قرآن نعمت الهی بر آنها بودند اما این قوم این نعمت بزرگ را پاس نداشته در مواردی اقدام به قتل آنهان نمودند.
اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیه السلام و به معنای بنده خدا یا سردار خدا است. حضرت یعقوب علیه السلام فرزند اسحاق و نوه ی حضرت ابراهیم علیه السلام است که از ایشان با نام یعقوب، ۱۶ بار و با نام اسرائیل ۲ بار در قرآن یاد شده است. بنی اسرائیل یعنی اولاد یعقوب و اصطلاحا به نسل او گفته می شود که پس از او تعدادشان بسیار شد و تبدیل به قومی بزرگ شدند. لغت بنی اسرائیل، چهل و دو مرتبه در قرآن بکار رفته است.
تاریخچه بنی اسرائیل
حضرت یعقوب علیه السلام به همراه فرزندانش در زمین کنعان زندگی می کردند که حضرت یوسف علیه السلام عزیز مصر شد و نزد فرعون اعتبار یافت. فرزندان یعقوب با خود او در سالهای قحط به مصر رفتند و در آن کشور ماندند. سالها بر آنان گذشت و نسل آنها بسیار شد.اما آن فرعون که زمان یوسف بود از جهان رفت و فراعنه دیگر جانشین او شدند و مردم مصر با بیگانگان بد رفتار می کردند و آنها را به خدمت گرفته آزار و شکنجه می دادند تا حضرت موسی علیه السلام به پیغمبری برگزیده شد و بنی اسرائیل را از سلطه فرعون رها نموده از مصر به سمت کنعان (سرزمین پدریشان)حرکت داد. اما در آنجا با مقابله فلسطینیان و عمالقه روبرو شد. بنی اسرائیل حدود چهل سال، که طی آن یک نسلشان از بین رفت، در صحرای سینا سرگردان بودند تا اینکه پس از وفات موسی علیه السلام، یوشع جانشین وی شد و بتدریج کنعان را فتح کرد. حضرت موسی علیه السلام بنی اسرائیل را به گروه های مختلف تقسیم کرده بود و کار هر یک را به رئیسی سپرده تا به اختلاف آنان برسند و میان آنها مطابق دستور شریعت حکم کنند و پس از آن که زمین مقدس را تصرف کردند همچنان اراضی را میان دوازده سبط پخش کردند و هر سبط را مانند حضرت موسی علیه السلام به گروهها زیر فرمان رؤسا و قضاة مقرر داشتند و احکام شرع میان آنها اجرا می شد و یک رئیس کل یا کاهن و قاضی بزرگ بر آنها نظر داشت.نزدیک چهارصد سال بر این گذشت از آنگاه بعللی از بزرگان خویش درخواست پادشاهی کردند مانند سایر امت ها و خداوند طالوت را بر آنها گماشت و پس از وی حضرت داود پادشاه شد و حضرت سلیمان علیه السلام جانشین او گشت و حضرت داود از سبط یهودا بود.بعد از آن که ملک به فرزند سلیمان رسید (سال ۴۷۶ پس از خروج از مصر) اسباط دیگر از فرمان او سر پیچیدند و کشور آنها به دو قسمت شد شمال آن را که از شمال بحرالمیت تا نزدیکی شهر صور حالیه امتداد می یافت در سر حد فنیقیه میان دریای مدیترانه و مرز کشور آشور، چند سلسله از پادشاهان بنی اسرائیل در تصرف داشتند و قسمت جنوب را تا خلیج عقبه، اولاد حضرت داود زیر فرمان گرفتند. هجده پادشاه از نسل داود از سال ۹۷۵ تا ۵۷۶ قبل از میلاد مسیح یعنی ۳۹۹ سال در قسمت جنوبی حکومت کردند.
منظور از انبیاء بنی اسرائیل
منظور از انبیاء بنی اسرائیل می تواند یکی از این دو باشد:# پیامبرانی که از بنی اسرائیل بودند: که در این صورت اولین آنها حضرت یوسف علیه السلام است.# پیامبرانی که بر بنی اسرائیل مبعوث شدند: که در این صورت اولین آنها حضرت موسی علیه السلام است که برای نجات این قوم از چنگال فرعون مبعوث شد.
تعداد انبیاء بنی اسرائیل
...

جملاتی از کاربرد کلمه انبیای بنی اسرائیل

حقیقت طبیعت همواره در برابر چشم‌های ماست. این حقیقت چیزی نیست که یک بار به انبیای بنی اسرائیل و حضرت مسیح وحی شده باشد. حقیقت طبیعت همواره در برابر چشمان ماست. اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت اشکال هندسی یعنی دایره و بیضوی و مثلث و امثالهم است؛ که در کتاب مقدس سخنی از ریاضی و هندسه به میان نیامده‌است.
علمای امت جلیل را در پایه انبیای بنی اسرائیل شمرده اند و مکنت ارشاد و اجتهادی وافی عطا کرده، تا احکام فرقان و خبر بامر نواب حضرت منتظر، در صفحه جهان منتشر باشد و در دیده جهانیان جلوه گر.
و رسول (ص) ما در پیش بیماری شد و بیمار در نزع بود، گفت، «من دانم که وی در چیست. هیچ رگ نیست بر تن وی که نه در وی جداگانه دردی است». و علی می گوید، «جنگ کنید تا کشته شوید که هزار ضربت شمشیر بر من آسان تر از جان کندن». و گروهی از انبیای بنی اسرائیل به گورستانی بگذشتند. دعا کردند تا یکی را خدای تعالی زنده کرد، برخاست و گفت، «یا مردمان! چه خواستید از من! پنجاه سال است تا مرده ام و هنوز تلخی جان کندن با من است». و در اثر است که مومن را که درجات مانده باشد که به عمل خویش بدان نرسیده باشد جان کندن بر وی دشخوار کنند تا بدان رسد و کافر که نیکویی کرده باشد به عوض آن جان کندن بر وی آسان کنند تا هیچ حاجتی نماند وی را. و در خبر است که چون موسی (ع) را وفات رسید، حق با وی گفت، «خویشتن در مرگ چون یافتی؟» گفت، «چون مرغ زنده که بریان کنند نه بتواند پرید و نه بمیرد چنان که شاخی پرخار درون جامه کسی کنند و هر خاری در رگی آویزد و مردی قوی آن خار می کشد».