انبیاش. [ اِم ْ ] ( ع مص ) مردن و منقبض گردیدن ؛ و هو لاینباش ؛ او نمی میرد و منقبض نمی گردد. ( ناظم الاطباء ). هو لاینباش ؛ یعنی نمی رمد و منقبض نمیگردد. ( منتهی الارب ). نمی رمد و گرفته نمی شود. ( شرح قاموس ). رمیدن ، و گویند گرفته شدن. ( از اقرب الموارد ).
جملاتی از کاربرد کلمه انبیاش
علامه ای که معرفت انبیاش هست او را به پیش تو محل استفادت است
آن را که حقیقت تو معلوم شود علم همه انبیاش مفهوم شود