امین خان

معنی کلمه امین خان در لغت نامه دهخدا

امین خان. [ اَ ] ( اِخ ) پانزدهمین حاکم از حکام بنگاله قبل از 677 هَ. ق. ( از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 426 ).

معنی کلمه امین خان در فرهنگ فارسی

پانزدهمین حاکم از حکام بنگاله قبل از ۶۷۷ ه.ق .

جملاتی از کاربرد کلمه امین خان

خان احمد پس از ورود به شروان خواجه حسام‌الدین لنگرودی وزیر خود را با هدایای فراوان به سوی سلطان مراد سوم عثمانی روانه کرد و از او کمک خواست و سپس خود نیز به امید استفاده از دربار عثمانی برای بازپس‌گیری قلمروش به استانبول گریخت. محمد امین خان در این مسیر درگذشت. او سعی داشت با استفاده از اختلافات سیاسی و مذهبی دولت‌های ایران و عثمانی، به هدف خود، یعنی حکمرانی مستقل بر گیلان برسد. او به دربار جلال الدین اکبر پادشاه مغول هند هم شکایت کرد و سعی کرد از نفوذ او استفاده کرده از خشم شاه عباس رهایی یابد.
سال بعد یعنی در ۱۲۷۱ ق/۱۸۵۴ م خان خیوه به طرف خراسان لشکرکشی کرد و ضمن جنگ و ستیز با دولت ایران، محمد امین خان، خان خیوه کشته شد. سر او را به‌عنوان پیروزی به تهران فرستادند. ناصرالدین شاه دستور داد که با احترام، سر او را غسل داده و به کفن‌ودفن آن پردازند. عامل اصلی دستور خود را بزرگزادگی خان و پاس مراوده و خدمات اجداد او نسبت به دولت ایران اعلام کرد.