اموخته

معنی کلمه اموخته در لغت نامه دهخدا

( آموخته ) آموخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف / نف ) آمُخته. یادگرفته. متعلِّم. || فرهخته. مؤدَّب. || مدرَّب. دست آموز. رام شده.مأنوس. مربّی ̍. خوگر. خوگرفته. معتاد :
وزآن پس برفتند سیصد سوار
پس ِ بازداران همه یوزدار...
پلنگان و شیران آموخته
بزنجیر زرین دهان دوخته.فردوسی ( از فرهنگ نویسان ).روان گرد بر گرد اسپرغمی را
تَذَروان آموخته ماده و نر.فرخی.- آموخته شدن ؛ خو گرفتن. عادت کردن. معتاد شدن.
- آموخته کردن ؛ دست آموز کردن. عادت دادن به.
- مثل گنجشک آموخته ؛ سخت مأنوس.
|| آمیخته.

معنی کلمه اموخته در فرهنگ معین

( آموخته ) (تِ ) (ص مف . )۱ - یاد گرفته ، تعلیم گرفته . ۲ - مؤدب ، فرهیخته . ۳ - عادت کرده . ۴ - دست آموز. ۵ - مطیع .

معنی کلمه اموخته در فرهنگ عمید

( آموخته ) ۱. یادگرفته، تعلیم گرفته.
۲. آنچه کسی یادگرفته باشد.

معنی کلمه اموخته در فرهنگ فارسی

( آموخته ) ( اسم ) ۱ - یاد گرفته تعلیم گرفته. ۲ - موئ دب فرهخته . ۳ - معتاد خوگر. ۴ - رام شده مائ نوس دست آموز .

جملاتی از کاربرد کلمه اموخته

ذرّات باردار در یک پلاسما نه تنها با میدان الکترومغناطیسی موضعی برهم‌کنش می‌کنند بلکه حرکت این بارها می‌تواند میدان‌های الکتریکی و مغناطیسی ایجاد کند. از آنجا که بخش بزرگی از جرم قابل مشاهدهٔ عالم، ستارگان با دماهای بسیار زیاد هستند، امکان وجود ماده به صورت‌های جامد و مایع در این اجرام منتفی است. از سوی دیگر گاز نیز، به دلیل این حرارت بسیار زیاد، تبدیل به یک توده یونیزه شده و به صورت مخلوطی از یون‌های مثبت (هسته اتم‌ها) یون‌های منفی (الکترون‌ها) و ذرات خنثی در می‌آید. همچنین کسانی که در پروژه هارپ فعالیت دارند دانش اموخته فیزیک پلاسما هستند.