امشل

امشل

معنی کلمه امشل در لغت نامه دهخدا

امشل. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش آستانه شهرستان لاهیجان با 286 تن سکنه. آب آن از حشمت رود و محصول آن برنج و ابریشم وبادام زمینی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

معنی کلمه امشل در دانشنامه عمومی

امشل، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان آستانه اشرفیه در استان گیلان ایران است. این روستا در بستر دو رودخانه بزرگ سفید رود و نهر حشمت رود قرار دارد. خاک حاصلخیز، آب و هوای معتدل و باران فراوان باعث رونق کشاورزی و دامپروری در این منطقه شده است.
در گذشته صنایع دستی از جمله حصیر بافی و ساخت ظروف سفالی از جمله گمج در این روستا رواج داشته که اکنون به طور کل از بین رفته است. همچنین به تازگی دانشگاه مهرآستان آستانه اشرفیه در این روستا تاسیس گردیده است.
از امکانات رفاهی و تفریحی روستا می توان به فضایی برای بازی کودکان و مناطقی برای تفریح و استراحت گردشگران در حاشیه رودخانه اشاره کرد.
این روستا در دهستان کیسم قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۱۱ نفر ( ۱۲۹خانوار ) بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه امشل

به دلیل اینکه ویلیام اول پادشاه هس به گروه ایالتهای راین در زمانی که در سال ۱۸۰۶ ایجاد شد ملحق نشد ویلیام در حال فرار از ناپلئون است. در فرانکفورت او پولی که از مردم هس جمع کرده است به مبلغ ۶۰۰۰۰۰ پوند را به میر امشل روتشیلد می‌دهد که او آن را به سلامتی به انگلستان ببرد.
این خانواده در سال ۱۷۴۴ با به دنیا آمدن میر امشل روتشیلد شروع به کسب قدرت در سطح بین‌المللی کرد. او پسر امشل موزس روتشیلد بود و به‌عنوان صراف، با شهریای هس تجارت می‌کرد.