امرت

معنی کلمه امرت در لغت نامه دهخدا

امرت. [ اَ رِ ت َ ] ( اِخ ) از رودهای 2هندوستان است که بیرونی در تحقیق ماللهند ( ص 131 ) از آنها نام برده است.
امرة. [ اَ م َ رَ ] ( ع مص ) بسیار شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). بسیار شدن و کامل گردیدن. ( از منتهی الارب ) . || بسیار شدن مواشی کسی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).
امرة. [ اَ رَ] ( ع اِ ) واحد امر یعنی یک فرمان. ( ناظم الاطباء ). گویند: له علی امرة مطاعة؛ او را بر من یک حکم و فرمان است که اطاعت میکنم او را در آن. ( ناظم الاطباء ).
امرة. [اِ رَ ] ( ع اِ ) ولایت و فرمانروایی. ( ناظم الاطباء ).
امرة. [ اَ م َ رَ ] ( ع اِ ) پشته و نشان که بر راه از سنگ و جز آن کنند. ج ، اَمَر. ( ناظم الاطباء ).
امرة. [ اِم ْ م َ رَ ] ( ع ص ) مرد سست رای فرمانبردار هرکس. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). آنکه فرمان هرکس را برد. ( مهذب الاسماء ).
امرة. [ اِم ْ م َ رَ ] ( ع اِ ) مؤنث اِمَّر. بره خرد ماده. ( ناظم الاطباء ).
امرة. [ اِم ْ م َ رَ ] ( ع اِ ) چیزی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اِمَّر شود.
امرة. [ اِم ْ م َ رَ ] ( اِخ ) نام محلی است در راه مکه از بصره. رجوع به معجم البلدان شود.

معنی کلمه امرت در فرهنگ فارسی

از رود های هندوستان است که بیرونی در تحقیق ماللهند نام برده است .

معنی کلمه امرت در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أُمِرْتُ: امر شدم
معنی أُمِرْتَ: امر شدی
معنی عُمْرَةَ: زیارت خانه خدا (عمرة هم به معنای عمارت میآید ، و هم به معنای زیارت خانه خدا ، حال اگر این کلمه با کلمه خانه خدا استعمال شود ، دیگر معنای اول که مساله عمارت باشد به ذهن نمیرسد )
ریشه کلمه:
امر (۲۴۹ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه امرت

شود ستاره بپهلو سوی درت غلطان گرش کنند ز درگاهت امرت استعجال
بر زمین بادند امرت را طبایع چون خدم بر فلک بادند حکمت ‌را کواکب چون عبید
تا به گرد نقطهٔ امرت به سر گردد فلک راست چون پرگار کج رو کرده است از سر قدم
(و من ماءمورم كه فقط تسليم فرمان خدا باشم ) (و امرت ان اكون من المسلمين ).
اللّه الّذى جـعـل لكـم اليـل لتـسـكـنـوا فـيـه و النـهـار مـبـصـرا ان اللّه لذوفـضـل عـلى النـاس و لكـن اكـثـر النـاس لا يـشـكـرون (61) ذلكـم اللّه ربـكـم خـلقكـل شـى ء لا اله الا هـو فـانـى تـؤ فـكـون (62) كـذلك يـؤ فك الّذين كانوا بايات اللّهيـجـحـدون (63) اللّه الّذى جـعـل لكـم الاءرض قـرارا و السـمـاء بـنـاء و صـوركم فاحسنصـوركم و رزقكم من الطيبات ذلكم اللّه ربكم فتبارك اللّه رب العالمين (64) هو الحىّ لااله الا هـو فـادعـوه مـخـلصـيـن له الديـن الحـمـد لله رب العـالمـيـن (65)قـل انى نهيت ان اعبد الّذين تدعون من دون اللّه لما جاءنى البينات من ربى و امرت ان اسلملرب العـالمـين (66) هو الّذى خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم يخرجكم طفلا ثملتـبـلغـوا اشـدكـم ثـم لتـكـونـوا شـيـوخـا و مـنـكـم مـن يـتـوفـى مـنقـبـل و لتـبـلغـوا اجـلا مـسـمـى و لعلكم تعقلون (67) هو الّذى يحى و يميت فاذا قضى امرافانما يقول له كن فيكون (68)
بر در امرت فلکها حلقه کرده بنده وار واختران هم خویشتن رادرمیان انداخته
علاوه بر اينكه جمله (كما امرت ) كه قيد جمله (فاستقم ) است مختص بهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، و كس ‍ ديگرى در آن شركت ندارد، زيراگفتيم كه جمله (كما امرت ) اشاره است بهامثال جمله (فاقم وجهك للدين ) كه بطور مسلم مخصوص به آن جناب است ، و اگر ازهمان اول مى فرمود: (فاستقيموا) ديگر نمى توانست مقيدش كند به امر سابق وبفرمايد (كما امرتم ) (چون غير پيغمبر كسى مامورنشده بود).
(فاستقم كما امرت و من تاب معك و لا تطغوا انه بما تعملون بصير و لا تركنوا الىالّذين ظلموا فتمسكم النار و مالكم من دون اللّه من اولياء ثم لا تنصرون ).
خون ز امرت بهر کودک شیر شد کودک یک روزه پستان گیر شد
افسوس دست من که ستون ز نخ شده ست زان پس که چند سال به امرت قلم گرفت
هر چه فرمایی به جان فرمان برم سر ز امرت گر بپیچم کافرم
آنچه از امکان به اکوان آمده اند در خور خود تابع امرت شده اند
و در تهذيب به سند خود از على بن مهزيار روايت كرده كه گفت : على بن راشد برايمگفت كه خدمت امام (عليه السلام ) عرض كردم : شما مرا امر فرمودى كه به امرت قيامنموده و حقت را بگيرم ، و من اين معنا را نزد ارادتمندانت اعلام كردم ، بعضى از ايشان به منگفتند كه حق امام چيست ؟ من نفهميدم كه جواب چه بگويم . حضرت فرمود: خمس برايشانواجب است . پرسيدم در چه چيز؟ فرمود: در متاع و باغاتشان . پرسيدم : آيا تاجر وصنعتگر هم بايد بدهد؟ فرمود: البته وقتى كه مخارج خود راتحصيل كردند و توانستند خمس بدهند بايد بدهند.
بنده امرت سپهر بسته حکمت جهان
و الذين ءاتينهم الكتاب يفرحون بما انزل اليك و من الاحزاب من ينكر بعضهقل انما امرت ان اعبداللّه و لا اشرك به اليه ادعوا و اليه ماب (36)
كه الله و خداى يگانه يكتا را بپرستم و هيچ شريكى براى اوقائل نشوم ، فقط به سوى او دعوت مى كنم و بازگشت من و همگان به سوى او است(قل انما امرت ان اعبد الله و لا اشرك به اليه ادعوا و اليه ماب ).
پس اينكه فرمود: (قل انى امرت ان اعبد اللّه مخلصا له الدين ) اشاره است به اينكه آنجناب در اطاعت دستور خدا به اخلاص در دين و داشتن دين خالص مانند ساير مردم است .
دگر امرت بشکر و حمد فرمود خود آنهم بهر اتمام نعم بود
دليل اين معنا كلام خدا است ، كه مى بينى مكرر سخن از توبه آورده ، و آنرا برايمان مقدمذكر كرده ، مثلا فرموده : (فاستقم كما امرت ، و من تاب معك ،) (آنطور كه مامور شده اىاستقامت بورز، هم خودت و هم هر كس كه با تو توبه كرده ) و نيز فرموده : (و انىلغفار لمن تاب و آمن )، (من آمرزنده ام براى هر كس كه توبه كند، و ايمان آورد)، و آياتديگرى نظير آن .
خـواب ديـد، و از حـضـرتـش سـؤ ال كـرد، ايـنـكـه از شـمـانـقـل شـده سوره هود مرا پير كرد آيا علتش بيان سر گذشت امتهاى پيشين و هلاك آنها استفرمود: نه ، علتش آيه فاستقم كما امرت ... بود.