امت اسلام

معنی کلمه امت اسلام در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امت اسلام (قرآن). امت اسلام، امتی است از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام، که ویژگی های منحصر به فردی دارند.
ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام)، خواستار پدید آمدن امتی مسلمان از نسل خود:واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل ربنا تقبل منا... ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک... ربنا وابعث فیهم رسولا منهم.... ( «امة مسلمة» اگرچه مطلق است اما به قرینه «وابعث فیهم رسولا» می تواند امت اسلام باشد.) ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام)، خواهان بعثت پیامبری از سوی خداوند، میان امت اسلام:واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل ربنا تقبل منا... ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک... ربنا وابعث فیهم رسولا منهم...
مسؤولیت امت اسلام
لزوم ایجاد امتی از سوی مسلمانان برای دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر:ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر...
ویژگی های امت اسلام
...

جملاتی از کاربرد کلمه امت اسلام

تقسيم امت اسلام به دو گروه : ايمان آورندگان و ايمان نياورندگان فساد 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از قوم مؤ منين از امت اسلام و يا از تمامى امتها هستند،اشكال اين وجه همان اشكالاتى است كه بر وجوه قبلى وارد بود، مگر اينكه آنرا توجيهكرده بگوييم : مراد از قوم تنها مؤ منينى از اين امت و يا از ساير امماند كه بعد از ايمانتا چندى كه زنده هستند به سوى كفر نگروند، زيرا در باره چنين اشخاصى ميتوان گفت :(ليسوا بها بكافرين ) چون اين جمله تنها بر معصومينى كه كفر از آنان ممتنع استصادق نيست ، بلكه شامل اشخاصى هم كه كفر از آنان ممتنع نيست و ليكن ايمانشان نسبتبه دعوت توحيد دوام دارد و تا زندهاند متمايل به كفر و نفاق نمى شوند صادق مىباشد. با اين توجيه معناى آيه تمام و غرض از آن - كه تسلى خاطررسول خدا است و نيز افاده اين معنا كه خداوند به حفظ هدايت خود و طريقه اى كه انبيا وبندگان صالح خود را به آن طريقه بر سايرين برترى داده اهتمام دارد -حاصل مى گردد.
و اما اينكه آن مفسر گفت : (همچنانكه در تفسير سوره يونس نيز گفتيم ) ما به تفسيرسوره يونس او مراجعه كرديم و غير از ادعا، هيچ بيانى نيافتيم و ما در همان سوره گفتيمكه سوره يونس صريح در اينست كه خداى تعالى بزودى در بين امت اسلام و بينپيامبرش ‍ قضاوت خواهد كرد، و آنان را عذاب و مؤ منين ايشان را نجات مى دهد. اين سنتالهى است كه همواره در امتهاى گذشته جريان يافته ، (و لن تجد لسنة اللّهتبديلا).
در اين آيه التفاتى از متكلم مع الغير (نشانت بدهيم ) به غايب (و خدا شاهد براعمال ايشان است ) بكار رفته تا دلالت كند بر اينكه چرا خداى تعالى شاهد براعمال امت اسلام است ، و بفهماند علتش اين است كه اللّه است و اللّه شاهد بر هر عملىميباشد و مقتضاى الوهيتش اين است كه شاهد براعمال هر كسى باشد.
از سوى ديگر با فتوحات پى در پى و پر اهميتى كه نصيب عرب گرديد آن غريزه هاىجاهلانه عرب كه در اثر تربيت اسلامى فروكش ‍ شده بود، بار ديگر سر به طغيانكشيد، غرورها و نخوتها بار ديگر سركشى آغاز كرد و در نتيجه به تدريج و آرام آرامروحيه امتهاى مستكبر و استعمارگر را به خود گرفتند، شاهد اين مطلب شيوع تقسيم وپاره پاره شدن امت اسلام آن روز است ، به عرب و غير عرب (به اين معنا كه امت عرب نعمتعظماى اسلام و اين دين نجات بخش را به حساب خود حساب كرد، و غير عرب را موالى بردگان لقب داد) شاهد ديگرش رفتار معاويه است كه در آن ايام والى شام بود، وحكومت اسلامى را رنگ سلطنت داد، و در بين مسلمانان چون قيصرهاى روم رفتار كرد، شواهدبسيار ديگرى بر اين معنا هست كه تاريخ از لشگريان اسلام ضبط نموده و همين روشخلق و خوى مسلمانان را عوض كرد و معلوم است كه نفسيات آن چنانى در سير علمى ومخصوصا در تعليمات قرآنى اثر گذاشت .
ور گاو گشت امت اسلام لاجرم گرگ و پلنگ وشیر خداوند منبرند
يكى از مفسرين در تفسير جمله (يمتعكم متاعا حسنا الىاجل مسمى ) حرف عجيب و غريبى زده و گفته است (اين جمله همچنانكه در تفسير سورهيونس نيز گفتيم مى خواهد از نجات امت محمدى از عذاب انقراض خبر دهد) و من نفهميدم اينخبر را از كجاى آيه استفاده كرده ! احتمال مى دهم او از اينجا به اشتباه افتاده كهخيال كرده آيه شريفه مى خواهد به امت اسلام شرط كند كه اگر به خدا و آياتش ايمانبياورند خداى تعالى آنان را به حياتى نيكو خواهد رساند، حياتى كه انقراض پذيرنباشد، چون امت اسلام شرط را تحقق داده و ايمان آوردند، خداى تعالى هم اسلام را در دنيامنتشر كرد. و ليكن همه مى دانيم با اينكه رسول (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) فرستادهخدا به سوى عامه بشر بود، مع ذلك عامه بشر به وى ايمان نياوردند، آنهائى هم كهايمان آوردند ايمان همگيشان خالص از نفاق نبود، و خلاصه ايمان زبانيشان از ظاهرشانبه باطنشان راه نيافته و از زبان به قلب نرسيده بود.
ايـن آيـات داسـتـان دومـى را بـعـد از داستان قوم عاد بيان مى كند تا امت اسلام از آن عبرتگيرد، اگر بگيرد. و در اين آيات به مشركين طعنه مى زند كه چگونه به آن جناب و بهكـتـابـى كـه بـر او نـازل شـده كـفر ورزيدند با اينكه كتاب مزبور به زبان خود آناننـازل شـده ، و خـوب مـى دانـنـد آيـتـى مـعـجـزه اسـت ، و بـا ايـنحـال آن را از نـوع كـتابهاى بشرى معرفى مى كنند، و به آن كتابها تشبيه مى نمايند، وبـا ايـنـكـه جن وقتى بدان گوش فرا دادند ايمان آوردند، و به سوى قوم خود برگشتندتا آنان را هم انذار كنند.
پس از اثبات امكان و بلكه وقوع ((رجعت )) مى پردازيم به بيان ادله اى كه بر اثباترجعت در امت اسلام دلالت مى كند:
و نيز ميبينيم كه قرآن كريم از اختلاف نهى نموده و سپس در آن مبالغهاى كرده كه بيش ازآن تصور ندارد، بعد ميبينيم كه امت اسلام آنچنان متفرق و دستخوش انشعاب و اختلاف ميشودكه حتى از انشعاب واقع در يهود و نصارا گذرانيد يعنى به هفتاد و سه فرقه منشعبگشت ، تازه اين اختلافها اختلاف در مذهب و معارف علمى دين است ، اما اختلافى كه درسنتهاى اجتماعى و تاءسيس ‍ حكومتها و غير اينمسائل بپا كردند قابل تحديد و حصر نيست .