امای

معنی کلمه امای در لغت نامه دهخدا

( آمای ) آمای. ( فعل امر ) امر از آمودن به معنی آراستن و درنشاندن گوهر در چیزی و بسلک و رشته کشیدن لؤلؤ و جز آن و پر کردن و انباشتن :
گفت مشّاطه را که صنعخدای
یعنی آن لعبت چگل ، آمای.عمعق. || ( نف مرخم ) مهیّاکننده. مستعدکننده. ( برهان ). و در کلمات مرکّبه مانند گوهرآمای ، لؤلؤآمای ، مخفف آماینده است :
توئی گوهرآمای چارآخشیج
مسلسل کن ِ گوهران در مزیج.نظامی.کواکب را بقدرت کارفرمای
طبایع را بصنعت گوهرآمای.نظامی.و رجوع به آمودن و آمود و آموده شود.

معنی کلمه امای در فرهنگ فارسی

( آمای ) ( اسم ) در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید . ۱ - آراینده مرصع : گوهر آمای لوئ لوئ آمای . ۲ - پرکننده انبارنده ۳ - مستعد کننده مهیا کننده .

جملاتی از کاربرد کلمه امای

در سال ۹۴۶. م، در سن ۱۴ سالگی، بین ریچارد با نورمن‌ها و رهبران وایکینگ‌ها در فرانسه و افراد اعزامی توسط شاه هارالد نروژ و لوئی چهارم نبردی صورت گرفت که طی آن لوئی چهارم شکست خورده و اسیر شد. گروگان‌هایی دستگیر و نگهداری شدند تا اینکه پادشاه لوئی، ریچارد را به عنوان دوک به رسمیت شناخت و نورماندی را به او بازگرداند.: 37–41  ریچارد موافقت کرد تا خود را به هوگوی بزرگ، کنت پاریس تسلیم کند. هوگو تصمیم گرفت تا با ریچارد متحد دائمی شود و دخترش، اما (مشهور به امای پاریسی) که کم‌سن بود، را به عقد وی درآورد. ازدواج در سال ۹۶۰. م انجام می‌شود.
اهل زمانه یکسره گر مرد و گر زنند ز احسان تو شدند عبید و امای تو