امارد

معنی کلمه امارد در لغت نامه دهخدا

امارد. [ اَ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَمرَد، بی ریش و ساده زنخ. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پسران بی مو و ساده زنخ. ساده رویان. سادگان. بی ریشان. ( فرهنگ فارسی معین ). در فرهنگهای عربی به این جمع تصریح نشده است. و رجوع به امرد شود.

معنی کلمه امارد در فرهنگ فارسی

( صفت ) جمع امرد پسران بی مو و ساده زنخ ساده رویان سادگان بیریشان.

معنی کلمه امارد در دانشنامه آزاد فارسی

آمارد. آمارْد
(یا: اَمَردها) نام مردمی باستانی در نواحی کوهستانی گیلان و شرق آذربایجان (درۀ رود قِزِل اوُزَن). دربارۀ آماردها آگاهی های تاریخی اندکی در دست است. اولین گزارش های تاریخی دربارۀ ایشان به قرن ۵پ م بازمی گردد. مورخــان یونـانی آنان را آواره، کوچ رو و راهزن خوانده اند. به نظر می رسد آمارد از تیره هایی بود که تحت انقیاد مادها درآمد و در همسایگی کادوسیان، یکی از ساتراپی های هخامنشی را تشکیل می داد. مورخان یونانی و رومی چون هِرودوت، کَتِسیاس، گِزِنفون، اِسترابون، پلوتارک، پولینی و آریان دربارۀ آماردها گزارش هایی دارند. عزت الله نگهبان شاهکارهای فلزی مارلیک را به آنان منسوب می کند؛ با این حال، به سبب فقدان اسناد مکتوب نمی توان به یقین سخن گفت.

جملاتی از کاربرد کلمه امارد

گاه مردان را به جبر از سر ربودندی‌کله گه امارد را به زور از پا کشیدندی ازار
خلا صه روزه شد و عید آمد وگردید دوباره دور امارد علیهم الصلوات