الهان

معنی کلمه الهان در لغت نامه دهخدا

الهان. [ اِ ] ( ع مص ) هدیه دادن از سفر آینده را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هدیه دادن کسی را که از سفر آید. ( از اقرب الموارد ).
الهان. [ اَ ] ( اِخ ) نام قبیله ای است به اسم الهان بن مالک بن زیدبن اوسلةبن ربیعةبن خیاربن زیدبن کهلان بن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان ، برادر همدان بن مالک. ( از معجم البلدان ).
الهان. [ اَ ] ( اِخ ) نام جایی نزدیک مدینه که ازآن ِ بنوقریظه بود. ( از معجم البلدان ).
الهان. [ اَ ] ( اِخ ) روستایی است در یمن که از «عرف » شانزده فرسخ و ازجبلان چهارده فرسخ فاصله دارد. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه الهان در فرهنگ فارسی

روستایی است در یمن که از عرف شانزده فرسخ و از جبلان چهارده فرسخ فاصله دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه الهان

آنس دهستان بزرگی از توابع استان ذَمار در کشور یمن. جمعیت این دهستان در حدود ۱۷۴۳۳۷ نفر می‌باشد. این دهستان دارای قدمتی تاریخی می‌باشد و در دوران قدیم بنام «أرض الهان ومقری» نامیده می‌شده‌است.
چون محبت رسد به عین کمال در دل و جان و الهان جمال