المیم

معنی کلمه المیم در لغت نامه دهخدا

المیم. [ اَ ی ِ ] ( ع اِ ) فضای خالی در جلو عرشه عقبی کشتی. ( دزی ج 1 ).

جملاتی از کاربرد کلمه المیم

دل نداریم و همان بارکش صد المیم زنگ سهل است اگر آینه از ما باشد
لا مُقامَ لَکُمْ قراءة العامّة بفتح المیم، ای لا مکان لکم تنزلون و تقیمون فیه و قرأ حفص بضم المیم و هو المصدر، ای لا اقامة لکم.
الباء برّه باولیائه، و السّین سرّه مع اصفیائه و المیم منّه علی اهل ولائه. باء برّ او بر بندگان او، سین سرّ او با دوستان او، میم منّت او بر مشتاقان او. اگر نه برّ او بودی رهی را چه جای تعبیه سرّ او بودی، و رنه منّت او بودی رهی را چه جای وصل او بودی، رهی را بر درگاه جلال چه محل بودی. و رنه مهر ازل بودی رهی آشنا لم یزل چون بودی؟