معنی کلمه القور در لغت نامه دهخدا
القور.[ اَ ] ( اِخ ) مرکز دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، در 29 هزارگزی شمال خاوری بیرجند. کوهستانی و گرمسیر است. سکنه آن 221 تن شیعه فارسی زبانند.آب آن از قنات ، و محصول آن غلات و میوه و آلوبخارا است. شغل اهالی زراعت ، گله داری و قالیچه و جاجیم بافی است. راه اتومبیل رو دارد، و از کلاته عبداﷲ میتوان ماشین برد. مزرعه استاد محمد حسن و چند مزرعه دیگر جزء همین ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).