[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: قهر (۱۰ بار) «قهر» و «غلبه» گر چه یک معنا را می رسانند، ولی از نظر ریشه لغوی با هم تفاوت دارند. قهر و قاهریت به آن نوع غلبه و پیروزی گفته می شود که طرف، هیچ گونه مقاومتی نتواند از خود نشان دهد. ولی در کلمه «غلبه» این مفهوم وجود ندارد و ممکن است بعد از مقاومت هایی، بر طرف، پیروز گردد. به تعبیر دیگر، شخص قاهر به کسی می گویند که برطرف مقابل آن چنان تسلط و برتری داشته باشد که مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبی که بر شعله کوچک آتشی ریخته شود که در دم آن را خاموش کند. بعضی از مفسران معتقدند: «قاهریّت»، معمولاً در جایی به کار برده می شود که طرف مقابل موجود عاقلی باشد، ولی «غلبه» اعم است و پیروزی های بر موجودات غیر عاقل را نیز شامل می شود.
جملاتی از کاربرد کلمه القاهر
تا ربّ العزّة او را گفت:«لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی» ای القاهر الغالب.
و علاوه بر آن كلمه شفاعت بكلمه (شافعين ) اضافه شده ، و فرموده شفاعت شافعينسودى بايشان نميدهد، و نفرموده : (و لا تنفعهم الشفاعه )، آخر فرق است بين اينكهكسى بگويد (فلا تنفعهم الشفاعه )، و بين اينكه بگويد: (فلا تنفعهم شفاعهالشافعين )، براى اينكه مصدر وقتى اضافه شد، بر وقوعفعل در خارج دلالت مى كند، و مى فهماند كه اينفعل در خارج واقع شده ، بخلاف صورت اول ، و بر اين معنا شيخ عبد القاهر در كتابدلائل الاعجاز تصريح كرده ، پس جمله (شفاعه الشافعين ) دلالت دارد بر اينكهبطور اجمال در قيامت شفاعتى واقع خواهد شد، ولى اين طائفه از آن بهره نمى برند.
و اينكه اصابت خير و شر را در اين آيه اختصاص به پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم ) داد، نظير اختصاصى است كه در دو آيهقبل يعنى آيه (قل انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم ) واقع شده بود، همچنانكهتعميم در آيه بعدى (و هو القاهر فوق عباده نظير) تعميمى است كه از آيهقبل (من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه ) استفاده مى شد.
و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظة حتى إ ذا جاء اءحدكم الموت توفته رسلنا وهم لا يفرطون (61)
در آيه بعد براى تكميل اين بحث ميگويد : او است كه بر تمام بندگان قاهر و مسلط است(و هو القاهر فوق عباده ).
بنابراين هر چيزى از عنوان حسن و خوبى ، آن مقدارى را دارد كه از خلقت وجود را دارد واگر در معناى (حسن ) به آن معنائى كه گذشت (دقت نموده و باريك بين باشيم ، اينمعنا بيشتر روشن مى گردد، چون حسن عبارت از موافقت و سازگارى شيئى حسن و خوب استبا آن غرضى و هدفى كه از آن چيز منظور است . و ما مى بينيم كه اجزاى هستى و ابعاضاين نظام عام عالمى با يكديگر متوافق و سازگارند و حاشا كه رب العالمين چيزى را خلقكرده باشد كه اجزاى آن با هم ناسازگار باشد، اين جزء آن جزء راباطل كند و آن ، اين را خنثى سازد و در نتيجه و سرانجام غرضش از خلقت آن چيزحاصل نگردد و يا چيزى را خلق كند كه مزاحم خود او شود و او را در رسيدن به غرض ازخلقت آن چيز عاجز سازد، و يا اراده اى كه از خلقت اين نظام عجيب و محير الفكر داشته ،باطل سازد، چگونه چنين احتمالى درباره خداى تعالى ممكن است ؟ با اينكه خودش درمعرفى خود فرموده : (و هو القاهر فوق عباده )، و نيز فرموده : (و ما كان اللّهليعجره من شى ء فى السموات و لا فى الارض انه كان عليما قديرا).
بر فراز مسند بهرام هارون دیده ام اسم القاهر بخواندم قهر خاقان یافتم