العمى

معنی کلمه العمى در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ﭐسْتَحَبُّواْ: دوست داشتند-برگزیدند- ترجیح دادند(عبارت "یَسْتَحِبُّونَ ﭐلْحَیَاةَ ﭐلدُّنْیَا عَلَی ﭐلْئَاخِرَةِ " یعنی : زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند.حقیقت معنای استحباب این است که آدمی جستجو کند تا چیزی را پیدا کند که دوستش بدارد ، و لیکن وقتی بعد از آن "علی...
معنی یَسْتَحِبُّونَ: ترجیح می دهند (عبارت "یَسْتَحِبُّونَ ﭐلْحَیَاةَ ﭐلدُّنْیَا عَلَی ﭐلْئَاخِرَةِ " یعنی : زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند.حقیقت معنای استحباب این است که آدمی جستجو کند تا چیزی را پیدا کند که دوستش بدارد ، و لیکن وقتی بعد از آن "علی" بیاید ، معنای ایث...
ریشه کلمه:
عمی (۳۳ بار)
کوری. به فقدان بصیرت و جهل و ضلالت و اشتباه نیز اطلاق می‏شود. مثل . . . که هر دو در کوری ظاهری است و مثل . که در ضلالت و گمراهی به کار رفته و مثل . در وصف فاقد چشم گویند:اعمی چنانکه گذشت و در وصف فاقد بصیرت گویند:اعمی و عم چنانکه راغب گفته، جمع«عم» عمون است مثل . طبرسی ذیل آیه . فرموده:آنگاه که شخص اعمی القلب باشد گویند:«رجل عم». جمع اعمی عمی بر وزن قفل و عمیان بر وزن سلطان آید مثل . و . . کور شدن خبرها کنایه از آن است که جوابی و خبری پیدا نمی‏کنند. ممکن است «عَمِیَتْ» را در آیه مخفی ماندن و اشتباه معنی کرد چنانکه در مجمع فرموده در اقرب الموارد هست:«عمی علیه الامر: التبس واشتبه». یعنی:روزی خدا ندایشان کند و گوید: چه جوابی به پیامبران دادید (آنگاه که شما را به ایمان و عمل دعوت کردند) خبرها بر آنان کور و مخفی می‏شوند و جوابی پیدا نمی‏کنند و از یکدیگر نیز نمی‏پرسندچه جوابی بدهیم زیرا همه در مخفی ماندن جواب و نداشتن عذر مساوی اند. . «عُمِیّتْ» در آیه به معنی کور شدن کنایه از مشتبه شدن است،ظاهراً مراد از بینة معجزه و از رحمت نبوّت است. یعنی ای قوم خبرم دهید اگر متکی به معجزه‏ای از خدا باشم و مرا پیامبری دهد و آن بر شما پس از روشن شدن مشتبه و مخفی ماند آیا با آنکه مکروه می‏دارید شمارا به نبوّت مجبور می‏کنیم؟ و «لااِکْراهَ فِی الّدینِ». . اعمای اول وصف است به معنی فاقدالبصیرة و گمراه ولی اعمای دوم ممکن است بقرینه «اضل» اسم تفضیل باشد یعنی هر که در این دنیا از هدایت کور ماند و گمراه شد او در قیامت کورتر و گمراه‏تر است.

جملاتی از کاربرد کلمه العمى

و منهم من ينظر اليك افانت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون
چون هدايت به اين معنا نيز خصوصى نيست ، بلكهشامل مؤ من و كافر مى شود، و خداى سبحان راه را، هم به مؤ من نشان مى دهد و هم بهكافر، همچنانكه خودش فرمود: (انا هديناه السبيل ، اما شاكرا و اما كفورا) و نيزفرموده : (و اما ثمود فهد يناهم فاستحبوا العمى على الهدى ) و اين مسلم است كه هدايتدر اين دو آيه و در آيات نظاير آن شامل غير صاحبان شعور وعقل نمى شود، قبلا هم توجه فرموديد كه هدايت در جمله : (ثم هدى ) در سوره طه وجمله : (و الذى قدر فهدى ) در سوره اعلى ، هدايت عام بود، عام از نظر مورد، و عام ازنظر نتيجه ، علاوه بر اينكه در سوره اعلى هدايت را نتيجه تقدير گرفته ، و اين خودشاهد بر آن است كه منظور از آن هدايت عمومى و تكوينى است ، چون هدايت تشريعى وخصوصى بشر با تقدير نمى سازد، زيرا تقدير عبارت است از تهيه اسباب وعلل ، تا آن اسباب و علل ، موجود را به سوى غايت هدف و خلقتش سوق دهد، هر چند كه اينهدايت (هدايت خاص ‍ بشرى ) هم از جهت نظام كلى عالمداخل در حيطه تقدير است ، و ليكن اين نظر غير آن نظر است (دقت بفرمائيد).
راغب در مفردات مى گويد:(استحباب كفر بر ايمان )، به معناى ترجيح دادن و مقدمداشتن است ، و حقيقت معناى (استحباب ) اين است كه آدمى جستجو كند تا چيزى را پيدا كندكه دوستش بدارد، و ليكن به خاطر اينكه با كلمه (على ) متعدى مى شود، معناى ايثار وترجيح را مى دهد و در آيه (و اما ثمود فهديناهم فاستحبوا العمى على الهدى ) نيزبه همين معنا است .
و منهم من ينظر اليك اءفاءنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون(43)
(آيا با اين حال تو مى توانى اين نابينايان را هدايت كنى هر چند فاقد بصيرتباشند) (اءفاءنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون ).