العجب

معنی کلمه العجب در لغت نامه دهخدا

العجب. [اَ ع َ ج َ ] ( ع صوت ) شگفتا. ای شگفت. ای عجب. واه. واهاً. رجوع به عجب شود.

معنی کلمه العجب در فرهنگ فارسی

شگفتا . ای شگفت

جملاتی از کاربرد کلمه العجب

ورگفت‌آری چون دو لب منسوخ سازی العجب رسم فصاحت از عرب، طرز ملاحت از عجم
به هم چشمیت عبهر دیده بگشود عجب ثم العجب زین بی حیایی
صاحب قرآن و بی ذوق طلب؟ العجب ثم العجب ثم العجب!
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد بو العجب من عاشق این هر دو ضد
بو العجب ماهی که سرو و عرعر و شام و سحر می کند زان روی و زلف و چهره و بالا پدید
بمان و بین جمادی و رجب را که بینی العجب ثم العجب را
5 - در احاديثى كه از طرق اهل بيت رسيده است نيز مدارك فراوانى بر ايمان و اخلاصابوطالب ديده مى شود كه نقل آنها در اينجابطول مى انجامد اين احاديث آميخته با استدلالات منطقى و عقلى است مانند روايتى كه از امامچهارم (عليه السلام ) نقل گرديده است كه حضرتش پس از اين كه در پاسخ سؤ الىاظهار مى دارد ابوطالب مؤ من بود مى فرمايد: ان هنا قوما يزعمون انه كافر سپس فرمود(وا عجبا كل العجب ايطعنون على ابى طالب او علىرسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و قد نهاه الله ان تقر مؤ منة مع كافر غير آيةمن القرآن و لا يشك احد ان فاطمة بنت اسد رضى الله تعالى عنها من المؤ منات السابقاتفانها لم تزل تحت ابى طالب حتى مات ابوطالب رضى الله عنه ).
کی عجب باشد که نالد عاشقی از اشتیاق العجب ثم العجب فی هجره ممن صبر
قدر بو العجب بازیی کرد پیدا که در وی بس لطفها بود مضمر
درد دین خود بو العجب دردیست کاندر وی چو شمع چون شوی بیمار بهتر گردی از گردن زدن
در جواب سؤال حاجی بنوشته بود که العجب پیاده عاج چون عرصهٔ شطرنج به سر می‌برد فرزین می‌شود یعنی به از آن می شود که بود و پیاده حاج بادیه می‌پیماید و بتر از آن می‌شود که بود.
از امام صادق مى خوانيم : آفة الدين الحسد و العجب و الفخر: (آفت دين و ايمان سه چيزاست : حسد و خود پسندى و فخر فروشى ).