پس از همه آنچه تا اينجا گفتيم اين معنا روشن گرديد كه مراد ازعقل در كلام خداى تعالى آن ادراكى است كه با سلامت فطرت براى انسان دست دهد، واينجا است كه معناى جمله : (كذلك يبين اللّه لكم آياته لعلكم تعقلون ) به خوبىروشن مى شود، چون در اين جمله بيان خدا مقدمه تماميت علم است ، و تماميت علم هم مقدمهعقل و وسيله اى به سوى آن است ، همچنانكه در جاى ديگر نيز فرموده : (وتلكالامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون ) همه اينمثل ها را براى انسان مى زنيم ، ولى وى آنها راتعقل نمى كند، مگر كسانيكه عالم باشند.
در مجمع البيان در ذيل آيه (و ما يعقلها الا العالمون ) مى گويد: واحدى به سند خوداز جابر روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين آيه راتلاوت كرد، و سپس فرمود: منظور از (عالمون )، آن كسانى هستند كه وظايف را از خداالهام مى گيرند و به طاعات او عمل و از سخط او اجتناب مى كنند.
طايفه اى را (عالمين ) خوانده و تعقل مثلهاى قرآن را به آنان مختص كرده ، مى فرمايد:(و تلك الامثال نضربها للناس ، و ما يعقلها الا العالمون ). و گويا منظور از عالمانهمان اولو الالباب و متدبرين است چون در آيه : (افلا يتدبرون القرآن ؟ و لو كان منعند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا) مى فرمايد: (چرا در قرآن تدبر نمى كنند،اگر اين قرآن از ناحيه غير خداى تعالى بود هر آينه در آن اختلافى بسيار مى يافتند)و نيز در آيه : (افلا يتدبرون القرآن ؟ ام على قلوب اقفالها) مردم را توبيخ نمودهمى فرمايد: (چرا در قرآن تدبر نمى كنند؟ مگر بر در دلهايشانقفل زده شده ؟) و برگشت مضمون اين سه آيه شريفه به يك معنا است ، و آن معنا عبارتاست از علم به متشابه قرآن ، و اينكه چگونه آنرا به محكم قرآن برگردانند.
كلمه ناس - كه عبارت است از طبقه پائين افراد جامعه كه سطح فكرشان نازلترينسطح است ، بيشتر در همين طبقه اطلاق مى شود چنانكه آيه : (و لكن اكثر الناس لايعل مون و آيه : و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون ) اطلاق گرديده، معلوم مى شود ناس معنائى اعم از علما و غير علما دارد.
در آيه (لتكونوا شهداء على الناس ) و آيه : (و يتخذ منكم شهداء) و آيه و (تلكالامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون ) علاوه بر انبيا و خاتم النبيين ، شهدا وعلماى ديگرى را در امت اسلام اثبات مى كند، و معلوم است كه خداى تعالى جز حق اثباتنمى فرمايد، پس در امت اسلام هم شهداى به حقى هست .
اين آيات دلالت مى كند بر اينكه جامعه مسلمين بايد بر سر معارف دين اجتماع داشتهباشند و افكار خود را به هم پيوند داده و محكم كنند و در تعليم و تعلم به هم درآميزند،تا از خطر هر حادثه فكرى و هر شبهه اى كه از ناحيه دشمن القا مى شود بوسيلهآياتى كه برايشان تلاوت مى شود راحت گردند، كه تدبر در آن آيات ريشه هر شبههو هر مايه اختلافى را مى خشكاند همچنانكه باز قرآن كريم مى فرمايد: (افلا يتدبّرونالقرآن و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا) و نيز مى فرمايد: (و تلكالامثال نضربها للنّاس و ما يعقلها الا العالمون ) و باز مى فرمايد: (فاسئلوااهل الذّكر ان كنتم لا تعلمون ) كه اين آيات مى رساند