[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: صدر (۴۶ بار) سینه. . جمع آن صدور است نحو . خدا به آنچه در سینهها است دانااست . قعل صدر چون با «عن» متعدی شود معنای رجوع میدهد «صَدَرَ عَنِ الْمَکانِ» یعنی از مکان برگشن. و چون با «من» متعدی شود به معنی بروز و ظهور باشد «صَدَرَ مِنْهُ الْاَمْرُ» یعنی این کار از او بروز کرد. ایضاً به معنی حدوث و حصول آید «صَدَرَ الْاَمْرُ صُدُوراً» یعنی کار حادث شد. و نیز صدر به معنی رجوع و ارجاع (لازم متعدی) آمده است (اقرب). . «یصدر» در قرآنها به ضم (ی) و کسر (د) نوشته شده ولی به فتح (ی) و ضمّ (د) از باب نصر ینصر نی خواندهاند . بنابر اول معنای آن چنین است: گفتند ما گوسفندان خود را آب نمیدهیم تا چوپانها مواشی خود را از آب بر گردانند. پدر ما پیری بزرگ است. و بنابر دوم این است... تا چوپانها از آب بر گردند. . ممکن است «یصدر» به معنی حدوث باشد یعنی آن روز مردم به طور پراکنده و متفرق حادث و ظاهر میشود. شاید به معنی بروز باشد یعنی «یَصْدُرُ النّاسُ مِنَ الْاَرْضِ اَشْتاتاً» چنانکه در آیه دیگر آمده . و نیز آمده . در «شتت» گفتیم: ظاهراً مراد از اشتات متفرق و بی نظم بودن است چنانکه فرموده . حدوث. بروز نزدیک به هم اند . آیاتی هست درباره سعه صدر تنگی آن و اینکه خدا شرح صدر عطا میکند و سینه را تنگ میگرداند. نظیر . ایضاً . و مثل . مراد از صدر در این آیات چیست؟ آیا سینه است یا قلب و به اعتبار حال و محل قلب را صدر خوانده است؟ به نظر میآید: منظور سعه و ضیق قلب است و به اعتبارآن که قلب در سینهاست صدر گفته شده و اینکه بعضیها قلب را به معنی نفس گرفتهاند به دلیل اینکه درک و فهم و غیره مال نفس است نه قلب در «قلب» شرح داده خواهد شد. در بعضی آیات افعالی نسبت داده شده نظیر ، ، . از این قبیل است آیاتیکه درباره شفای صدور، کینه صدور، محتویات صدور، وسوسه صدور اند مثل ، ، ، به نظر من مراد از همه آنها قلوب است و به اعتبار حال و محل صدور به کار رفته است واللّه اعلم.
جملاتی از کاربرد کلمه الصدور
بشنو از اخبار آن صدر الصدور لا صلوة تم الا بالحضور
روايات قطعى الصدور بسيارى هم كه از رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) وائمه اهل بيت (عليهم السلام ) در دست هست ، همه گوياى اين مطلب مى باشند.
فکشفن عما فی البراقع مختف و ترکن ما تخفی الصدور مکشفا
در اثر لفظ او مایه کشف الصدور در نظر رای او معجز یحیی العظام
نظرة انعامه روح قلوب الصدور تربت اقدامه کحل عیون النقاب
راحة الصدور و آیة السرور یا بهطور خلاصه راحةالصدور کتابیاست در تاریخ آل سلجوق به قلم محمد بن علی بن سلیمان راوندی ملقب به ابن راوندی. تألیف کتاب در سال ۵۹۹ (قمری) قمری آغاز شده و در سال ۶۰۳ (قمری) به انجام رسیدهاست. این کتاب از جهت اشتمال بر اطلاعات فراوان تاریخی و اجتماعی و هم از لحاظ سلاست انشاء در شمار معتبرترین و سودمندترین کتب فارسی پیش از حملهٔ مغول بهشمار میرود.
مگر نبینی کهف الصدور صدر اجل بکار یزدان مردانه بسته است کمر
مؤ لف : روايت مزبور ضعيف و غير مسلم الصدور است . علاوه بر اين ، از چنين فرقهيهودى كه به راه حق هدايت كنند و در بين خود به عدالت حكم نمايند اثرى نمى بينيم ، وبفرض هم كه در روزگار ما چنين مردمى در ماوراى چين بوده باشند قطعا فرقه هادى وعادل نيستند، براى اينكه اولا دين يهود با شريعت عيسى نسخ شده ، و ثانيا شريعت عيسىهم به آمدن دين اسلام از اعتبار ساقط گرديده ، پس اگر در ماوراى چين مردمى هادى به حقو عادل يافت شوند جز مسلمان نمى توانند باشند، و لذا بعضى از دانشمندان كه اينداستان خرافى را نقل كرده اند ناگزير شده اند يك جمله به آن بيفزايند و آن اين است كهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در شب معراج در ميان آنان فرود آمد و به ديناسلام دعوتشان كرد، و آنان به وى ايمان آورده و مسلمان شدند، ورسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نماز را به ايشان تعليم داد.
ان اللّه عالم غيب السموات و الاءرض انه عليم بذات الصدور
مقررست که صدر الصدور عالم اوست معین است به خورشید عالم آرایی
304- سوره توحيد و اول سوره حديد امام زين العابدين عليه السلام فرمود: ان الله عزوجل علم اءنه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقونفاءنزل الله تعالى قل هو الله احد، و الآيات من سورة الحديد - الى قوله : و هو عليمبذات الصدور فمن رام و راء ذلك فقد هلك . (309)صدرالمتاءلهين مى گويد: من پيوسته در اين آيات تفكر مى كردم تا وقتى اين حديث راديدم از شوق گريه كردم .امام عليه السلام فرمود: چون خداوند مى دانست كه در آخر زمان مردمى متعمق ، مو شكاف، دانش پژوه ، فحاص ، بحاث ، پيدا مى شوند براى آنها سورهقل هو الله احد و آيات اول سوره حديد تا عليم بذات الصدور را فرستاد، تا هرفيلسوف متاءله متعمق ، و هر عارف پخته و گردنه ها پيموده ومراحل و منازل سير كرده ، بخواهد در معرفة الله سخن بگويد و در درياى بيكران معارفالهى غواصى بنمايد، سوره اخلاص و آيات اول سوره حديد آنها را بيان فرموده است ، وميزان قسط همه آراء و عقايد است .(310)
قوله: لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ ای اعظم فی الصدور من اعادتهم بعد الموت، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ یعنی الکفار لا یَعْلَمُونَ حین لا یستدلون بذلک علی توحید خالقهما. و قیل: أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ ای اعظم من خلق الدجال وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ یعنی الیهود الذین یخاصمون فی امر الدجال.
إ ذ يريكهم الله فى منامك قليلا و لو اءرئكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم فى الا مر و لكنالله سلم إ نه عليم بذات الصدور (43)
و هـمـچـنـيـن صـرف ايـنـكـه مـى دانـيـم فـلان رفـتـار خـدا بـا بـنـدگـانـشتـفـضـل اسـت ، دليـل نـمـى شـود بر اينكه اين رفتار بر خدا واجب نيست ، چون هر عطيه ازعطاياى خدا كه فرض كنى ، تفضل او است ، چه واجب الصدور باشد و چه غير واجب ، چوناگر صدور فعلى از افعال از خداى تعالى واجب باشد ، چنان نيست كه ديگرى در ايجابآن دخـالت كـرده بـاشـد و خـدا را مقهور تاءثير خود ساخته باشد، چون مؤ ثر در هر چيزتـنـهـا و تـنـهـا خـود او اسـت و چـيـزى در او اثـر نـمـى گـذارد. و مـعـنـاى وجوب صدور آنفـعـل ايـن اسـت كه خداى عزيز، صدور آن را بر خود واجب كرده . و برگشت معناى وجوب ،به اين است كه خداى عزيز قضا رانده كه اين كار انجام شود و اين عطيه افاضه گردد وقضايش هم حتمى است .
يأ يها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمؤمنين(57)
بعثر ما فی القبور حصل ما فی الصدور آمد آواز صور روح به مقصد رسید
پس اگر آن كار را كه فرض كرديم بر خود واجب كرده ، انجام مى دهد به مشيتى از ناحيهخـويـش انـجـام مـى دهـد، او مـنزه است از اينكه ديگرى او را به كار مجبور و كارى را بر اوالزام كـنـد، بـلكـه اگـر آن كار عطيه اى باشد، در عين اينكه بر حسب فرض واجب بوده ،تفضلى است كه كرده . پس فعل او تفضلى است از او هر چند كه واجب الصدور باشد و امااگر واجب الصدور نباشد، تفضل بودنش واضحتر است .
و بنابراين ، آيه شريفه در هر دو حال جواب ازاشكال بالا مى شود، اما، اگر آن اشكال را هم بر اساس بسيارى منويات ، و نهانى هاىدلها تصوير كنيم ، و بگوييم خداوند چطور به حساب اين همه منويات خلايق مى رسد، واشتباه نمى كند، آيه مذكور در پاسخ مى گويد: (ان الله عليم بذات الصدور - خداداناى به منويات است ).