الخطاب

معنی کلمه الخطاب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خِطَاب: کلام (و کلمه فصل الخطاب به معنای آن است که انسان قدرت تجزیه و تحلیل یک کلام را داشته باشد ، و بتواند آن را تفکیک کند و حق آن را از باطلش جدا کند )
ریشه کلمه:
خطب (۱۲ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه الخطاب

لهجهٔ من تیغ سلطان است در فصل الخطاب تا نگوید آن زمان تیغ خطیبش یافتم
بـعـضـى از مفسرين گفته اند: مراد از (فصل الخطاب ) كلامى است متوسط بين ايجاز واطـنـاب ، يـعـنـى كـلامـى كه بسيار كوتاه نباشد به حدى كه معنا را نرساند و آن قدر همطـولانـى نـبـاشـد كـه شـنـونـده را خـسته كند). بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، جمله(امـا) بـعـد است ، كه قبل از سخن مى آورند؛ چون اولين كسى كه اين رسم را باب كردداوود (عـليـه السـلام ) بـود. ولى آيـه بـعـدى كـه مـى فـرمـايـد: (وهـل اتـيـك نـبـؤ ا الخـصـم ...) مـؤ يـد هـمـان مـعـنـايـى اسـت كـه مـا بـراى(فصل الخطاب ) كرديم .
و در كتاب معانى به سند خود از ابن ابى عمير از بعضى از راويان شيعه از امام صادق(عليه السلام ) روايت كرده كه شخصى به حضرتش عرض كرد: ابا الخطاب هر جا مىنشيند، از شما نقل مى كند، كه فرموده ايد: وقتى حق را شناختى ديگر هر عملى كه مىخواهى بكنى بكن ، فرمود: خدا لعنت كند ابا الخطاب را، به خدا قسم من اينطور نگفتمبلكه گفتم : وقتى حق را شناختى هر عمل خيرى كه خواستى بكن زيرا خدا از توقبول مى كند، چون خودش فرموده : (من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فاولئكيدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب ) و نيز فرموده : (منعمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة ).
و دیگر معروف است حدیث زایده، کنیزک عمر بن الخطاب رضی اللّه عنه که روزی به نزدیک پیغمبر علیه‌السّلام درآمد و بر وی سلام گفت. پیغمبر گفت: «یا زایده، چرا نزدیک ما دیر به دیر می‌آیی؟ تو موفقه‌ای و من تو را دوست دارم.» گفت: «یا رسول اللّه، امروز با عجایبی آمده‌ام.» گفت: «آن چه چیز است؟» گفت: «بامداد به طلب هیزم رفتم. چون حُزمه‌ای ببستم، بر سنگی نهادم تا برگیرم. سواری دیدم که از آسمان به زمین آمد و بر من سلام گفت، و مرا گفت: محمد را از من سلام رسان و بگوی که: رضوان، خازن بهشت، سلام رسانید و گفت: بشارت مر تو را که بهشت بهر امتان تو سه قسمت کرده‌اند: گروهی بی حساب اندر شوند و گروهی را حساب یَسیر کنند و گروهی را به شفاعت تو ببخشند. این بگفت و قصد آسمان کرد و از میان آسمان و زمین به من التفات کرد. مرا یافت که آن حُزمه را برنتافتم. بگفت: یا زایده، حُزمه را بر سنگ بگذار، و مر سنگ را گفت: یا سنگ، آن حزمه را با زایده به در خانهٔ عمر بر.»
قال شقیق بن سلمة: جاء رجل الی عمر بن الخطاب و قال: فاتتنی الصلاة اللّیلة.
و بیانه فصل الخطاب و کشف اسرار اخر رب الصحایف و الصفاح اذاسطا و اذاسطر
نبرد یرموک نبردی است که در زمان خلافت عمر بن الخطاب در ماه اوت سال ۶۳۶ میلادی (۱۵ هجری قمری) بین مسلمین و امپراتوری روم شرقی (بیزانس) رخ داد و سپاهیان اسلام طی نبردی شش روزه در نزدیکی رودخانه یرموک در حوالی مرز امروزی سوریه و اردن قاطعانه بر لشکر امپراتوری بیزانس غلبه کردند. این چیرگی به سلطهٔ روم در شامات برای همیشه پایان داد و سرآغازی برای آغاز پیروزی‌های بعدی و گسترش قلمرو اسلام در متصرفات روم شرقی شد. دو سال پس از پیروزی در این نبرد مسلمین توانستند تا بیت‌المقدس پیشروی کرده و قبله اول مسلمین را هم به تصرف خویش درآورند.
و رسول را علیه السّلام اندر وی نشانهایی بود که او بدان مخصوص بود؛ چنان‌که عمر بن الخطاب رضی اللّه عنه روایت کند که: روزی به نزدیک پیغمبر علیه السّلام اندر آمدم. وی را دیدم حسین را بر پشت خود افکنده بود و رشته‌ای اندر دهان خود گرفته و سر رشته به دست حسین داده؛ تا حسین می‌رفت و وی علیه السّلام از پس حسین به زانوها می‌رفت. من چون آن بدیدم گفتم: «نِعْمَ الجَمَلُ جَمَلُک یا باعبدِاللّهِ.» پیغمبر گفت، علیه السّلام: «نِعمَ الرّاکبُ هو یا عمرُ.»
وی در سال ۱۲۹۲ ه‍.ق کتابی تحت عنوان فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب نگاشته و در آن دلایلی در تحریف قرآن ارائه نمود. شمارگان این روایت‌ها بیش از هزار است و تحریف آن را نه از جهت تغییر و زیاده بلکه فقط از جهت نقیصه خواسته‌است به اثبات برساند.
و عزنی فی الخطاب ای غلبنی و شادنی
(فاذا عمر بن الخطاب فى الناس ، و قلت ما شاءن الناس ،قال امر الله ، ثم تراجع الناس الى رسول الله ...):
در میان سخنوران باشد فضل فصل الخطاب شعر مرا
(له تـسـع و تـسـعـون نـعجة ولى نعجة واحدة فقال اكفلنيها و عزنى فى الخطاب ) -كلمه (نعجة ) به معناى گوسفند ماده است (كه به فارسى آن را ميش مى نامند).
مبدأ گاهشماری هجری یا اسلامی، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد از مکه به مدینه می‌باشد که در زمان خلافت عمر بن الخطاب خلیفه دوم مسلمانان وضع گردید است.
در کتاب فصل الخطاب آیةالکرسی را به نقل از ثقةالاسلام کلینی این گونه بیان می‌کند: «... له مافی السموات والارض و ما بینهما و ما تحت‌الثری عالم الغیب والشهادة الرّحمن الرحیم من ذی الذی یشفع عنده الاّ بإذنه…»
و کان عمر بن الخطاب (رض) یقول اذا قام الی الصلاة: تراصّوا و استووا. و کذلک‌
روی فی الخبر عن رسول اللَّه (ص): الضّرباء کلّ رجل مع کلّ قوم یعملون عمله و سئل عمر بن الخطاب عنه فقال: یقرن بین الرّجل الصّالح مع الرّجل الصّالح فی الجنّة و یقرن بین الرّجل السّوء مع رجل السّوء فی النّار.
قابل ذكر است كه هيثمى وقتى اين حديث را ذكر مى كند، مى گويد:((وقال لايضرهم عداوة من عاداهم ، فالتفت خلفى ، فاذا أ نا بعمر بن الخطاب فى اناس ،فاثبتوا لى الحديث كما سمعت )).(113)
گرچه آیاتی است یغما نظم یاران ز این غزل نسخ آن آیات را فصل الخطاب آورده ای