الخاء

معنی کلمه الخاء در لغت نامه دهخدا

الخاء. [ اِ ] ( ع مص ) عطا دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). مال خود بخشیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دارو به بینی واکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). دارو در بینی افکندن. ( مصادر زوزنی ). دارو در بینی یا در گلوی کسی ریختن. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه الخاء

ثمّ جمعهم اللَّه سبحانه و تعالی فی دخول الجنّة فقال: جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یعنی الاصناف الثلاثة. قرأ ابو عمرو: «یدخلونها» بضمّ الیاء و فتح الخاء و قرأ الآخرون: «یدخلونها» بفتح الیاء و ضمّ الخاء.
فالعهد للربع المحور بد معنا ثم الخاء لزمرة الخلطاء
وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ بفتح با و خا قراءت حمزه و کسایی است، و همچنین در سورة الحدید. باقی بالبخل خوانند بضمّ با و سکون خا در هر دو سورة، و هما لغتان. و درین لغتی دیگر حکایت کرده‌اند: و هی البخل بسکون الخاء و فتح الباء، قال سیبویه: و لم یقرأ بهذه اللّغة.