الحمد لله
معنی کلمه الحمد لله در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه الحمد لله
آنوقت بود كه به طور ناگهانى و از جائى كه احتمالش را نمى دادند، عذاب را بر آناننازل كرد، يك وقت به خود آمدند كه ديگر كار از كار گذشته و اميدى به نجاتبرايشان نمانده بود و به چشم خود ديدند كه چگونه از جميعوسائل زندگى ساقط مى شوند (فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد لله ربالعالمين ).
شد طعمهٔ شیر بیچاره روباه الحمد لله، الحمد لله
از ظلم ظالم، از کید بدخواه الحمد لله، الحمد لله
هـمـسـر عـزيـز مـصر (كه نامش زليخا يا راعيل بود) هر چند در كار خود گرفتار بدترينشكستها شد ولى اين شكست در مسير گناه باعث تنبه او گرديد، وجدان خفته اش بيدار شدو از كـردار نـاهـنـجـار خود پشيمان گشت و روى به درگاه خدا آورد داستانى كه در احاديثدربـاره مـلاقـاتـش بـا يـوسـف پـس از آنـكـه يـوسـف عـزيـز مـصـر شـدنـقـل شـده نـيـز شـاهـد ايـن مـدعـا اسـت زيـرا رو بـه سوى او كرد و گفت : الحمد لله الذىجـعـل العـبـيـد مـلوكا بطاعته و جعل الملوك عبيدا بمعصيته : حمد خدايرا كه بردگان را بهخاطر اطاعت فرمانش ملوك ساخت و ملوك را به خاطر گناه برده
رسیدیم الحمد لله بجائی که رنج فراوان ما نیست ضایع
شد کار ملت بر طرز دلخواه الحمد لله، الحمد لله
کمال آرزو داشتی خاک پایش به چشم خود الحمد لله که دیدی
زبن جنبش سخت، زبن فتح ناگاه الحمد لله، الحمد لله
يا على ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواسات للاخ فى ماله و انصاف الناس من نفسه و ذكرالله على كل حال ، و ليس هو سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و لكناذا ورد على ما يحرم عليه خاف الله عز و جل عنده و تركه :
آنگاه گفت الحمد لله و نزد من آمد و پرسيد چرا اينجا خوابيده اى ؟ من در پاسخ داستان ماررا به عرضشان رسانيدم . فرمود برخيز و او را بكش ، پس كشتم ، آنگاه دست مرا گرفتو فرمود: اى ابا رافع بزودى پس از من قومى با على خواهند جنگيد، و جهاد با آن قوم حقخداست ، پس هر كس نتواند با ايشان با دست جهاد كند بايد با زبان مقاتله نمايد و اگربا زبان هم نتوانست بايد با قلب خود از آنان بيزارى جويد، حكم خدا اين است و بس .
و سرانجام هرگاه از نعمتهاى گوناگون خداوند در آنجا بهره مى گيرند به شكرپرداخته و مى گويند: (حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه پروردگار عالمياناست ) (و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمين ).
به لطف اندک اندک بیدار کردش که خیز، آفتاب برآمد. قاضی دریافت که حال چیست. گفتا: از کدام جانب برآمد، گفت: از قبل مشرق. گفت: الحمد لله که در توبه همچنان باز است به حکم حدیث که: لایُغلَقُ علی العبادِ حتی تَطلَعَ الشمسُ مِن مَغربِها، استَغْفِرُکَ اللّهُمَّ و اَتوبُ الیکَ.
همی گفت پیوسته با قلب شاد که الحمد لله رب العباد
روباه پیش دوید و سلام کرد و وظیفه احترام به جای آورد و گفت: الحمد لله که کین دیرین به مهر تازه مبدل شده است و دشمنی قدیم به دوستی جدید عوض گشته، اما می خواهم که بدانم که سبب این جمعیت چیست و باعث این امنیت کیست؟
و در الدر المنثور است كه احمد و طبرانى از معاذ بن انس روايت كرده كه گفت :رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: آيه : (وقل الحمد لله الّذى لم يتخذ ولدا) تا آخر آيه عزت است .
(قول طيب ) كلامى است كه در آن خبائث نباشد. و (كلام خبيث ) به معناى كلامى استكه يكى از اقسام باطل در آن باشد، و خداى تعالىقول طيب مؤ منين را يكجا جمع نموده ، و فرموده : (دعواهم فيها سبحانك اللّهم و تحيتهمفيها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب الع المين ).
و به همين دليل است كه در بعضى از روايات ذكر خداوند به عنوان يك سپر و وسيلهدفاعى شمرده شده است ، در حديثى از امام صادق (عليهالسلام ) مى خوانيم كه روزىپيامبر رو به يارانش كرد و فرمود: اتخذوا جئنا فقالوا يارسول الله امن عدو قد اظلنا؟ قال لا، و لكن من النار قولوا سبحان الله و الحمد لله و لااله الا الله و الله اكبر:
از خون دشمن وز مغز بدخواه الحمد لله، الحمد لله
به كار رفته ، و در آيه (و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء منالجنه حيث نشاء فنعم اجر العاملين ). ميان ارث دادن و اجر جمع شده است .
و در كافى به سند خود از ابى عبيده از امام صادق (عليه السّلام ) روايت كرده كهفرمود: از سختترين وظايفى كه خداى تعالى بر خلق خود واجب فرموده ، ذكر كثير خداست، آنگاه فرمود: منظورم از ذكر بسيار خدا (سبحان اللّه و الحمد لله و لا اله الا اللّه واللّه اكبر) نيست ، هر چند كه اينها نيز ذكر خدا است ، و ليكن ذكر خدا اين است كه انساندر هنگام برخورد به حرام خدا و حلال او، به ياد خدا بيفتد، اگر طاعت است بدانعمل كند و اگر معصيت است ترك گويد.