الحب

معنی کلمه الحب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
حبب (۹۵ بار)
«حَبّ» و «حَبّة» به معنای دانه های خوراکی و غذایی است، مثل گندم و جو و آنچه که قابل درو کردن است. ولی گاهی به دانه های دیگر گیاهان نیز گفته می شود.
(به فتح اوّل) مطلق دانه. مفرد آن حبّه است (قاموس) خدا شکافنده دانه و هسته است. . جمع حبّه حبّات و حبوب می‏باشد ولی در قرآن مجید به کار نرفته است.

جملاتی از کاربرد کلمه الحب

نقل فئوادک حیث شئت من الهوی ما الحب الا للحبیب الاول
الحب و الغرام اصول حیاتکم قد خاب من یظلل من الحب سالیا
إ ن الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى ذلكم الله فأ نىتؤ فكون (95)
بعد الحب نام یکی از آلبوم‌های کاظم الساهر، خواننده، شاعر و آهنگساز عراقی است. این آلبوم که مشتمل بر ۷ آهنگ می‌باشد در سال ۱۹۹۵ میلادی و توسط شرکت ریلاکس‌این منتشر شد.
در روايات متعددى از پيشوايان اسلام نقل شده كه دين چيزى جز محبت نيست ، از جمله دركتاب خصال و كافى از امام صادق (عليه السلام )نقل شده كه فرمود: (هل الدين الا الحب ثم تلا هذه الاية ان كنتم تحبون الله فاتبعونى)؛ (آيا دين جز محبت است ، و سپس آيه فوق را تلاوت فرمود).
پیش از این کودتای معروف، جاسم علوان، در ۲۸ مارس سال ۱۹۶۲، یک شورش معروف در حلب را رهبری کرد و به همراه گروهی از افسران ناصری و بعثی به قلعه الحب حمله کرد و فرمانده آنجا را به قتل رساندند و پرچم حزب بعث را بر فراز آن افراشته نمودند و سپس رادیو را به کنترل خود درآورده و از مصر درخواست نیرو برای محافظت از خود کردند. اما جنبش شکست خورد و فرمانده آن علوان دستگیر شد.
انحل الحب قلبه والحنین و محاه الهوی فما یستبین
و معلوم است كه (به فرموده رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) كه : الحب يتوارث والبغض يتوارث ، دشمنى نسل اول خانوداه ، به نسلهاى بعدى نيزمنتقل مى گردد (مترجم ) ) خونريزى و نابودىنسل و فساد خانه در نسلهاى مردى كه داراى دو زن مى باشد ادامه يابد.
لا تلتفت بخطوب الحب ان نزلت فروضة الحب فیها الشوک و الرطب
اثری فی الحب لمندرس فی الحب لمندرس اثری
بت استجهل الصباة علی الحب و اصحبت بالصبابة مغری
آنگاه اين دو طينت به هم آميخته شدند، و مقصود از آيه شريفه (ان الله فالق الحب والنوى ) هم همين جريان است ، چون مراد از حب ، طينت مؤ من است كه خداوند محبت خود را در آنجاى داد، و مراد از (نوى )، طينت كافر است كه از هر خيرى دور است ، و اگر طينت مذكوررا نوى خواند براى همين است كه اين طينت از حق دور است ، چون كلمه (نوى ) از ماده(ناى ) است كه به معناى دورى است .
من یمت فی الحب قدنال الحیاة تحفة العشاق موت فی الهوی
و لذا، اين طبقه دو طريق اول را كه يكى طريق خوف و ديگرى طريق رجاء بود خالى ازشرك نمى دانند، چون آن كس كه خدا را از ترس مى پرستد در حقيقت به منظور دفع عذاباز جان خود متوسّل به خدا مى شود، پس او خودش را مى خواهد نه خدا را. و همچنين آن كسكه خدا را به اميد ثوابش عبادت مى كند به منظور جلب ثواب و رستگارى به نعمت وكرامت متوسّل خدا مى شود، او هم خود را مى خواهد نه خدا را، زيرا اگر راه ديگرى غير ازتوسّل به خدا سراغ داشت در جلب آن نفع و دفع آن ضرر آن راه را مى پيمود، و با خدا وعبادت او هيچ سر و كارى نداشت ، و در سابق هم از امام صادق (عليه السّلام ) روايتىگذشت كه مى فرمود: (هل الدين الا الحب - مگر دين غير از محبت چيزى ديگر هم هست ؟) ودر حديث ديگرى فرمود: (من او را به ملاك دوستيش مى پرستم ، و اين مقام نهفته اى استكه جز پاكان با آن تماسى ندارند) و اگراهل محبت را در اين حديث (پاكان ) خوانده براى اين است كه گفتيم اين طايفه از هواى نفسو لوث ماديت منزهند. پس : اخلاص در عبادت جز از راه محبت ، تمام وكامل نمى گردد.
هذا فؤادی فی العشق بادی فی الحب عادی لا تظلمونا
و ان عليه فى العباد محبة و لا حيف فى من خصه الله فى الحب
كـلمـه (حـب - دانـه ) عـطـف اسـت بر كلمه (فاكهة ) و تقدير كلام (و فيها الحب والريحان ) است ، يعنى در زمين دانه و ريحان نيز هست ، و منظور از دانه هر چيزى است كهقـوت و غـذا از آن درسـت شـود، مـانـنـد گندم و جو و برنج و غيره ، و كلمه (عصف ) بهمـعـنـاى غـلاف و پـوسـتـه دانه هاى مذكور است ، كه فارسى آن را سبوس گويند. البتهبعضى آن را به برگ مطلق زراعت و بعضى ديگر به برگ خشك زراعت تفسير كرده اند،و كـلمـه (ريـحـان ) بـه معناى همه گياهان معطر (چون نعناء و مرزه و ريحان فارسى وآويشن و پونه و امثال اينها) است .
آيات (65) و (96) : إ ن الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى ذلكم الله فأ نى تؤ فكون ...
قل لمن عیر اهل الحب بالجهل و لاما لا عرفت الحب هیهات ولا ذقت الغراما
شب یلدای هجران کشت ما را الا ایام وصل الحب عودی