الحاف

معنی کلمه الحاف در لغت نامه دهخدا

الحاف. [ اِ ] ( ع مص ) ستیهیدن. ( منتهی الارب ). مبالغه کردن و لجاج کردن و ستیهیدن. ( آنندراج ). الحاف سائل ؛ ستیزه کردن و الحاح و اصرار او درخواستن. ( از اقرب الموارد ). الحاح کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه تهذیب عادل ) : لایسألون الناس الحافاً. ( قرآن 273/2 )؛ یعنی از مردمان چیزی نخواهند به الحاح. ( کشف الاسرار ج 1 ص 740 ). || زیان رسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زیان رسانیدن بکسی. ( از اقرب الموارد ). || دربن کوه رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || دامن کشان رفتن بناز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کشیدن دامن بزمین از تکبر و خودپسندی. ( از اقرب الموارد ). || از بیخ کندن ناخن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || پوشانیدن لباس کسی را. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه الحاف در فرهنگ فارسی

ستیهبدن . مبالغه کردن و لجاج کردن و ستیهبدن .

جملاتی از کاربرد کلمه الحاف

ولى بعيد نيست كه منظور نفى اصرار باشد، نه نفىاصل سوال ، و منظور از الحاف اظهار حاجت بيش از مقدار واجب باشد، براى اينكه صرفاظهار حاجت ضرورى حرام نيست ، بلكه گاهى واجب هم مى شود، آن سؤ الى مذموم است كهزائد بر مقدار لزوم باشد.
اسبِ حاجت‌های مشتاقان بدو اندر رساد ای خدا ضایع مکن این سیر و این الحاف را
سؤال به الحاف نکنند و چون کسی از ایشان سؤالی کند منع نکنند؛ لقوله، تعالی: «و امّا السّائلَ فلا تَنْهَرْ (۱۰/الضّحی).» و تا توانند سؤال جز از حق تعالی نکنند و غیر وی را در محل سؤال ننهند؛ که سؤال اعراض باشد از حق به غیر حق و چون بنده اعراض کرد بیم آن باشد که ورا اندر محل اعراض بگذارند.