الح

معنی کلمه الح در لغت نامه دهخدا

الح. [ ] ( اِخ ) شهرکی است ( بناحیت پارس ) به براکوه نهاده ، کم مردم و با کشت و برز بسیار. ( از حدود العالم ).
الح. [ اَ حِن ْ ] ( ع اِ ) الحی ٔ. ج ِ لَحْی ْ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به لحی شود.

معنی کلمه الح در فرهنگ فارسی

شهرکی است . ببراکوه نهاده

جملاتی از کاربرد کلمه الح

اذا الح عزة و سود مجد اصوغ کلاهما بید الایادی
می‌ریخت به پیمانه و نوشید و دگربار پرگرد و به م‌ا داد و هم الح‌ق چه بج‌اکرد