الجمه

معنی کلمه الجمه در لغت نامه دهخدا

( الجمة ) الجمة. [ اَ ج ِ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ لِجام. ( دهار ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). رجوع به لِجام. شود.

جملاتی از کاربرد کلمه الجمه

ابن اسفندیار طبرستان را از شرق تا غرب، محدود به دینارجاری تا ملاط دانسته، که معادل تقریبی جرجان و رودسر کنونی هستند. ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان از شهرهای طبرستان که دارای جامع و مصلی بودند چنین نام می‌برد: به هامون آمل، ساری، اسرم، مامطیر، رودبست، تریجه، میله، مهروان، اهلم، پای‌دشت، ناتل، کنو، شالوس (چالوس)، بیخوری، لمراسک، طمیش و به کوهستان کلار، رویان، نمار، کجویه، ویمه، شلنبه، وفاد، الجمه، شارمام، لارجان، امیدوارکوه، پریم و هزارگری.