انجمنِ حمایتِ نَسوان (به فارسی: انجمن حمایت از زنان) اولین سازمان زنان در افغانستان بود که در سال ۱۹۲۸ تأسیس شد. این مرکز توسط سراج البنات و ملکه ثریا طرزی تأسیس شد. هدف آن تشویق زنان به استفاده از قوانین جدید اصلاح شده در حقوق زنان توسط پادشاه امانالله شاه، مانند ممنوعیت تعدد زوجات و قانون جدید ازدواج و طلاق و اجرای سیاست رهایی زنان توسط دولت بود. زنان تشویق شدند تا همانند ملکه ثریا از حجاب و تفکیک جنسیتی خودداری کنند، خود را آموزش دهند و برای مشارکت در جامعه حرفه ای آماده شوند. ریاست جامعه بر عهدهٔ کبرا، خواهر پادشاه بود.
بنابر اين ، اگر جمله (و لهم ما يشتهون ) عطف به جمله (لله البنات ) باشد مىبايستى گفته باشد: (و جعلوا لله البنات سبحانه و لانفسهم ما يشتهون : براى خدادختران قرار دادند و براى خودشان آنچه خواستند) (و چون چنين نفرمود ، ناگزيربايستى بگوييم جمله دوم عطف است بر (يجعلون ) و همانطور كه گفتيم كلمه (مايشتهون ) مبتدايى است كه عقب تر از خبر آمده ، و كلمه (لهم ) خبرى است كه جلوترذكر شده ، و تقدير كلام چنين است : (و يجعلون لله البنات سبحانه و ما يشتهون لهم ): قرار دادند دختران را براى خدا و آنچه مى خواهند براى خود) اين بود خلاصه كلام آنمفسر.
در سال ۱۳۳۸ هجری قمری دومین مدرسه شهر بنام قوامیه و در سال ۱۳۰۰ خورشیدی مدرسه اتحادیه اعتضاد افتتاح شد. اولین مدرسه دخترانه شهر بروجرد بنام مکتب البنات فاطمیه در سال ۱۳۰۳ خورشیدی و در کنار مدرسه جمالیه ساخته شد. دبیرستان پهلوی که در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در محوطه سربازخانه قدیمی بروجرد افتتاح شد، یکی از قدیمیترین مدارس نوین ایران است که دارای طراحی ترکیبی ایرانی - اروپایی است. در زمان افتتاح این مجتمع بزرگ، طبقه اول بنا، به عنوان دبیرستان پهلوی فعالیت یافت و طبقه دوم نیز محل استقرار اولین اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) غرب ایران شد.
پس اينكه فرمود: (و يجعلون لله البنات سبحانه ) منظور اين است كه مشركين تعدادىاز آلهه خود را زن مى پنداشتند، و مى گفتند: اينها دختران خدايند، همچنانكه بعضى گفتهاند كه قبيله خزاعه و كنانه عقيده داشتند كه ملائكه دختران خدايند.
و اينكه فرموده : (و لهم ما يشتهون ) از ظاهر سياق بر مى آيد كه اين جمله عطف بهجمله (لله البنات ) است و در تقدير چنين است : (و يجعلون لهم ما يشتهون )، يعنىدختران را براى خدا قرار مى دادند به اعتقاد اينكه ملائكه دختران خدايند، و براى خودشانهر چه مى خواستند قرار مى دادند كه آنها عبارت بودند از پسران و به همين جهت دختران رازنده بگور مى كردند، و حاصل كلام اين است كه آنچه براى خود نمى پسنديدند براىخدا مى پسنديدند.
اصطفى البنات على البنين ما لكم كيف تحكمون افلا تذكرون
آنگاه كلام خود را چنين توجيه كرده اند كه : جايز نيست جمله (و لهم ما يشتهون ) عطفبه (لله البنات ) شود، چون مخالف قاعده است ، زيرا قاعده اين است كهفعل متعدى چه آنكه خود به خود متعدى باشد و چه آنكه به حرف جر متعدى شود وقتىفاعلش ضمير متصل مرفوع باشد هيچوقت به خود اين ضمير - نه به خودى خود و نهبا حرف جر - متعدى نمى شود، مگر آنكه چيزى فاصله شود، مثلا اگر زيد خودش رابزند گفته نمى شود: زيد ضربه - زيد زد خودش را و باز گفته نمى شود (انتضربتك : تو زدى خودت را) و اگر او بر خويشتن خشم بگيرد گفته نمى شود: (زيدغضب عليه : زيد خشم گرفت بر خودش ) بلكه فاصله آورده مى گويند (زيد ضربنفسه : زيد نفس خودش را زد) و در جمله نافيه گفته مى شود (ما ضرب زيد الا اياه :زيد نزد مگر خودش را) و (زيد غضب على نفسه : زيد بر نفس خود خشم گرفت ) يا(زيد ما غضب الا عليه : زيد غضب نكرد مگر بر خودش ) و اين قاعده در همه جا جرياندارد الا در باب (ظن ) و ملحقات آن ، مانند (فقد) و (عدم ) كه در آنها جايز استفعل بدون فاصله ، ضمير فاعل خود را مفعول بگيرد، مانند (زيد ظنه قويا : زيدپنداشتش توانا) يعنى خودش را.