[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: بلد (۱۹ بار) سرزمین ، سرزمین پاک و خوب علفش به اذن پروردگارش میروید و سرزمینی که خبیث است علف آن نمیروید مگر بصعوبت. باید دانست: بَلَد به معنی شهر نیست و معنای آن چنان که از خود قرآن نیز بدست میآید، سرزمین و دیار است و در اصطلاح فعلی، عربها(سال 1390 قمری هجری) بمالک، بلاد میگویند. در قاموس گوید: «اَلْبَلَدْ وَ الَبَلْدَة... کلّ قطعه من الارض مستخیرة عامرة اوغامرة» در اقرب الموارد آمده: «اَلْبَلَدْ وَ الْبَلْدَة کلّ موضع من الارض عامراً اوخلاء» راغب گفته: بلد مکانی است محدود و معین و محل انس به اجتماع ساکنین و اقامتشان، جمع آن بلد و بلدان است. ، ابر را برای سرزمینی مرده سوق دادیم و به واسطه آن آب نازل نمودیم. سرزمین دلچسب و خوش آیند و پروردگار چهره ساز ، در سرزمینها راهها ساختند آیا فرارگاهی هست؟ در آیه ، و آیات 1و2 سوره بلد - و 3 سوره تین - و 126 بقره - و 91 نمل که نوعاً «بلد» را شهر مکّه گفتهاند، اگر سرزمین بگوئیم و از معنی اوّل خارج داشت، زیرا دیار و سرزمین شامل شهر نیز هست بقیّه مطلب در «قریه و مدینه» دیده شود.
جملاتی از کاربرد کلمه البلد
و همچنین دلیل بهکار رفتن کلمه «کبیر» میتواند دو معنی داشته باشد: اول آنکه این کلمه به طولانی بودن این دعا اشاره دارد و دوم آنکه این کلمه به بزرگی و سنگین بودن زره محمد اشاره دارد.دعای جوشن کبیر را کفعمی در المصباح و البلد الامین نقل کردهاست.
بسم اللّه الرحمن الرحيم لا اقسم بهذا البلد (1) و انتحل بهذا البلد (2) و والد و ما ولد (3) لقد خلقنا الانسن فى كبد (4) ايحسب ان لن يقدر عليه احد5يقول اهلكت مالا لبدا (6) ايحسب ان لم يره احد (7) المنجعل له عينين (8) و لسانا و شفتين (9) و هديناه النجدين (10) فلا اقتحم العقبه (11) و ما ادرئكما العقبه (12) فك رقبه (13) او اطعام فى يوم ذى مسغبه (14) يتيما ذا مقربه (15) اومسكينا ذامتربه (16) ثم كان من الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة (17) اولئكاصاحب الميمنه (18) و الذين كفروا باياتناهم اصحاب المشمه (19) عليهم نار موصده (20)
و همچنين است حال آيه اى كه دعاى ابراهيم را حكايت نموده و مى فرمايد: (رباجعل هذا البلد آمنا) و يا مى فرمايد: (رباجعل هذا بلدا آمنا) كه از خداى تعالى درخواست مى كند، مكه را بلد امن كند، و خداى تعالىبه زبان تشريع دعايش را مستجاب مى كند، و همواره دلهاى بشر را بهقبول اين امنيت سوق مى دهد.
سپس مى گويد: قريش احترام مكه را رعايت مى كردند، ولى حرمت محمد (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) را پاس نمى داشتند، و بدين جهت بود كه خداى تعالى فرمود: (لا اقسمبهذا البلد و انت حل بهذا البلد)، و منظورش اين است كه مردم اين شهر تو را در اينشهر بى حرمت كردند، رسالتت را تكذيب نموده دشنامت گفتند، با اينكه اگر كسىپدرشان را مى كشت آن قاتل را تعقيب و دستگير نمى كردند، قاتلان شاخه اى از درختحرم را به گردن مى انداختند و از خطر انتقام ايمن مى شدند، و ليكنرسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را (كه حرمت مكه بهطفيل وجود او بود)، بى احترامى مى كردند آن هم به نحوى كه با هيچ كس آنطور بىحرمتى روا نمى داشتند، و لذا خداى تعالى اين رفتار را بر آنان خرده گرفت .
بسم اللّه الرحمن الرحيم و التين و الزيتون (1) و طور سينين (2) و هذا البلد الامين (3) لقدخلقنا الانسن فى احسن تقويم (4) ثم رددنه اسفل سافلين (5) الا الذين ءامنوا و عملواالصالحات فلهم اجر غير ممنون (6) فما يكذبك بعد بالدين (7) اليس اللّه باحكم الحاكمين(8)
ولى قـرآن كـريم در اين موارد نيز استعمال كرده ، در مورد عقلا فرموده : (و ما ارسلنا منرسـول الا ليـطـاع بـاذن اللّه )، و در مـورد غـيـر عـقـلا فرموده : (و البلد الطيب يخرجنـباته باذن ربه ) و بعيد نيست اين تعميم براساس باشد كه قرآن كريم علم و ادراكرا مـخـتـص ذوى العـقـول نـمـى دانـد، بـلكـه چـنـيـن افاده مى كند كه علم و ادراك در تمامىمـوجـودات جـريـان دارد، هـمـچنان كه در تفسير آيه شريفه (قالوا انطقنا اللّه الذى انطقكل شى ء) گفته شد.
هر چيزى است بر وضع اصلى خود، بطورى كه از هر چيزى كه آن را كدر و فاسد كندخالى و عارى باشد، چه اينكه از آن تنفر بشود و چه نشود، و بهمين جهت طيب را درمقابل خبيث بكار مى برند، كه مشتمل بر خبائث زائد براصل خود باشد، و در قرآن كريم فرموده : (الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات والطيبات للطيبين و الطيبون للطيبات ) و نيز فرموده : (و البلد الطيب يخرج نباتهباذن ربه و الذى خبث لا يخرج الا نكدا).
و همچنين درخت بادام وقتى به ثمر مى رسد كه استعداد پبه ثمر رسيدن را داشته باشدو اين راه مخصوصش هم طى شود، پس چنين نيست كه هر سببى بتواند هر نتيجه اى بدهدهمچنانكه خداى تعالى فرمود: (و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه ، و الّذى خبث لايخرج الا نكدا) عقل و حس خود ما نيز شاهد اين جريان است ، و گرنه قانون عليت عمومى ،مختل مى شود.
دایکندی در مدار عرض البلد ۳۳۵۵۰۰ و طول البلد ۲۵۵۵۰۰ واقع است. دارای ۲۸۴۶ قریه و ۷۲۳٬۹۸۰ نفر نفوس میباشد. ولایت دایکندی از سمت شمال و غرب به ولایت غور، از شمال شرقی به ولایت بامیان، از سمت جنوب با ولایت ولایت اروزگان، از شرق با ولایت غزنی و از جنوب غربی به ولایت هلمند محدود است. شهر نیلی مرکز ولایت دایکندی است. ارتفاع این ولایت از سطح دریا ۲٬۲۰۰ متر و پهناوری آن ۱۸٬۰۸۸ کیلومتر مربع است که تقریباً یک سی و ششم یا ۲٫۷٪ پهناوری کل افغانستان را شامل میشود. ولسوالی گیزاب بزرگترین و ولسوالی نیلی کوچکترین ولسوالیهای دایکندی هستند.
و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا يخرج الا نكدا كذلكنصرف الايت لقوم يشكرون (58)