[ویکی الکتاب] معنی کُفْرُهُمْ: کفرشان (کلمه کفر در اصل به معنای پوشاندن است ،در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که کفر در کتاب خدا برپنج قسم است ، اول کفر جحود (انکار) و جحود هم خود ، دو جور است (قلبی و زبانی)، سوم کفر به ترک دستورات الهی ، چهارم کفر برائت و بیزاری (در عبا... ریشه کلمه: بغض (۵ بار) «بَغْضاء» از مادّه «بغض» به معنای تنفّر از چیزی است و ممکن است فرق میان دو کلمه (بغض و عداوت) این باشد که «بغض» بیشتر جنبه «قلبی» دارد و «عداوت» جنبه «عملی» ویالااقل اعم از عملی وقلبی است. کینه. دشمنی. در اقرب الموارد میگوید: بغض ضدّ محبّ، بغضاء و بَغضه شدّت دشمنی است راغب گفته: آن تنفّر نفس از شیئی است بر خلاف محبّ که میل نفس بشیئی میباشد. دشمنی از گفتارشان هویداست و آنچه سینه شان پنهان میکند بزرگتر است. این کلمه فقط پنج بار و همه به صیغه بغضاء در قرآن آمده است. قاموس و صحاح نیز بغضة. بغضاء را شدّت بغض گفتهاند.
جملاتی از کاربرد کلمه البغضاء
وجه پنجم از كفر، كفر برائت است ، كه خداىعزوجل درباره اش از ابراهيم خليل عليه السلام حكايت كرده ، كه گفت : (كفرنا بكم ، وبدا بيننا و بينكم العداوه و البغضاء ابدا حتى تومنوا باللّه وحده )، (از شما بيزاريم، و ميان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنميداريم ، تا آنكه بخداىيگانه ايمان بياوريد) كه در اين آيه كفر بمعناى بيزارى آمده ، و نيز از ابليس حكايت مىكند، كه از دوستان انسى خود در روز قيامت بيزارى جسته ، ميگويد: (انى كفرت بمااشركتمون من قبل )، (من از اينكه شما مرا در دنيا شريك قرارداديد بيزارم )، و نيز ازقول بت پرستان حكايت مى كند، كه در قيامت از يكدگر بيزارى ميجويند، و فرموده :(انما اتخذتم من دون اللّه اوثانا، موده بينكم فى الحيوه الدنيا، ثم يوم القيامه يكفربعضكم ببعض ، و يلعن بعضكم بعضا)، (تنها علت بت پرستى شما در دنيا رعايتدوستى با يكديگر بود، ولى روز قيامت از يكديگر بيزارى جسته ، يكديگر را لعنتخواهيد كرد)، كه كفر در اين آيه نيز بمعناى بيزارى آمده .
(كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوه و البغضاء ابدا حتى تومنوا باللّه وحده ) -ايـن قـسـمـت از آيـه برائت را به آثارش معنا مى كند، و آثار برائت همين است كه به عقيدهآنان كفر بورزند، و مادام كه مشركند با آنان دشمنى كنند تا روزى كه خداى واحد سبحانرا بپرستند.
آنها براى اينكه شما از مكنونات ضميرشان آگاه نشويد، و رازشان فاش نگردد، معمولادر سخنان و رفتار خود مراقبت مى كنند، و با احتياط و دقت حرف مى زنند، ولى با وجود اين، آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشكار است و گاه بطور نا خودآگاهسخنانى بر زبان مى آورند، كه مى توان گفت همانند جرقه ايست از آتش پنهانى دلهاىآنها، و مى توانيد از آن ، به ضمير باطن آنان پى ببريد (قد بدت البغضاء من افواههم).
و جمله (قد بدت البغضاء من افواههم ) مى رساند كه دشمنى آنان نسبت به شما آنقدرزياد است كه نمى توانند پنهان بدارند. بلكه دشمنى باطنيشان در لحن كلامشان اثرگذاشته است . پس در حقيقت در اين جمله كنايه اى لطيف بكار رفته ، و آنگاه بدون اينكهبيان كند، در دلهاى خود چه چيز پنهان كرده اند، فرموده : (و ما تخفى صدورهم اكبر)تا اشاره كرده باشد، به اينكه آنچه در سينه دارند،قابل وصف نيست ، چون هم متنوع و گوناگون است و هم آنقدر عظيم است كه در وصف نمىگنجد، و همين مبهم آوردن (ما فى صدورهم ) بزرگ و عظيم بودن را تاءييد مى كند.
انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوه و البغضاء فى الخمر و الميسر...
آنگاه دو آيه سوره مائده نازل شد، و فرمود: (يا ايها الذين آمنوا انما الخمر و الميسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان ، فاجتنبوه لعلكم تفلحون انما يريد الشيطان انيوقع بينكم العداوه و البغضاء فى الخمر و الميسر، و يصدكم عن ذكر اللّه و عن الصلوة، فهل انتم منتهون ).
و من الذين قالوا إ نا نصرى أ خذنا ميثقهم فنسوا حظا مما ذكروا به فأ غرينا بينهم العداوةو البغضاء إ لى يوم القيمة و سوف ينبئهم الله بما كانوا يصنعون (14)
(فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء الى يوم القيامة ).
و در آيات قبلى هم به همين معنا اشاره فرموده و بيان كرد كه جهت لعنت خدا و غضبش بريهود اين بود كه آنان از حدود خداوند تجاوز نمودند لذا خدا در بينشان دشمنى انداخت ، ودر موضعى ديگر همين معنا را نسبت به نصارا بيان كرده و فرموده است : (فاغرينا بينهمالعداوه و البغضاء الى يوم القيمه ) و لذا مى بينيم در هر جاى قرآن كه سخن از اينمقوله رفته است مسلمانان را هم از ثمرات شوم و عاقبت وخيم گناه و گسيختن رشته پيونداز خدا و بازگشت نكردن به سوى او تحذير فرموده است ؛ آرى مصيبت عداوت و بغضا كهبراى جمعيت هاى بشرى مصيبتى است دردناك ، در اثر گناهان مذكور در اين آيات روى مىدهد.
كوتاه سخن اينكه خداى سبحان ، نخست دعاى ابراهيم را حكايت نموده و آنگاه بيزارياش رااز پدر ذكر مى كند و اين دعا و تبرى هر دو در دنيا و دراوايل عهد وى و قبل از مهاجرت به سرزمين بيت المقدس بوده است ، بهدليل اينكه در همين سياق از خدا حكم و دستور خواسته و تقاضا مى كند كه خداوند او رابه صالحين ملحق سازد و اولاد صالح روزياش گرداند، همچنانكه از آيه (قد كانت لكماسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه اذ قالوا لقومهم انا برآؤ منكم و مما تعبدون من دونالله كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء ابدا حتى تؤ منوا بالله وحده الاقول ابراهيم لابيه لاستغفرن لك و ما املك لك من الله من شى ء)