الانفاق

معنی کلمه الانفاق در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
نفق (۱۱۱ بار)
نَفَق (بروزن فرس) و نَفاق (به فتح - ن) به معنی خروج یا تمام شدن است. در مجمع ذیل آیه . فرموده: اصل نفق به معنی خروج است. و در ذیل آیه . فرموده انفاق اخراج مال است «اَنْفَقَ مالَهُ»مال خویش را از ملکش خارج کرد. در لغت آمده: نَفَقَتِ الدَّابَّةُ نُفُوقاً :ماتَ وَ خَرَجَ روُحُها». راغب می‏گوید: «نَفَقَ الشَّیْ‏ءُ: مَضی وَ نَفِدَ» یعنی شی‏ء رفت و تمام شد در صحاح گوید:«نَفَقَ الزَّادُ نَفْقاً: نَفِدَ» توشه تمام شد. زمخشری از یعقوب نقل کرده: «نَفِدَ الشَّیْ‏ءُ و نَفَقَ واحِدٌ» یعنی هردو به یک معنی است. علی هذا انفاق را از آن انفاق گویند که شخص مال را بدان وسیله از دستش خارج می‏کند و یا فانی می‏نماید. . آنچه از مال در راه خدا خرج می‏کنید خدا به آن دانا است . بگو اگر مالک خزائن رحمت پروردگارم بودید آن وقت از خرج کردن امساک می‏کردید از ترس آنکه خرج کنید تمام شود، راغب آن را لازم و به معنی تمام شدن دانسته است. نَفَقَةُ: آنچه خرج و مصرف می‏شود. . آنچه از نفقه خرج کردید و یا نذریکه انجام دادید خدا آن را می‏داند. جمع آن نفقات است. . انفاق انفاق یعنی خرج مال در راه خدا اعم از واجب و مستحب از چیزیهایی است که قرآن و روایات درباره آن بسیار تشویق کرده‏اند و آن یکی از اسباب تعدیل ثروت و پر کردن شکاف جامعه هاست، بخل و امساک هر قدر مذموم و منهی است در مقابل انفاق مانند آن و بیشتر از آن ممدوح می‏باشد. خداوند می‏فرماید: . و نیز آنان را به زارعی تشبیه کرده که با کاشتن یک دانه، هفتصد دانه بلکه بیشتر به دست می‏آورند . نفاق‏ نفاق مصدر است به معنی منافق بودن، منافق کسی است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است . طبرسی در وجه تسمیه در جائی می‏گوید: منافق به سوی مؤمن با ایمان خارج می‏شود و به سوی کافر با کفر. و در جای دیگر می‏گوید: علت این تسمیه آن است که منافق از ایمان به طرف کفر خارج شده است. ناگفته نماند: نَفَق (بر وزن فرس) نقبی است در زیر زمین که درب دیگری برای خروج دارد و در آیه . مراد همان نقب است یعنی اگر بتوانی نقبی در زمین یا نردبانی بر آسمان بجوئی. و نیز ناگفته نماند: یربوع خزنده ایست شبیه به موش (شاید موش صحرائی یا راسو بوده باشد) این خزنده دو لانه می‏سازد یکی به نام نافقاء که آن را مخفی می‏دارد دیگری به نام قاصعاء که آشکار است چون دشمن در قاصعاء به آن حمله کند وارد نافقاء شده و از آن خارج می‏شود این مطلب در صحاح و قاموس و اقرب الموارد نقل شده، طبرسی در علت تسمیه نافقاء فرموده که: یربوع از آن خارج می‏شود. به نظر راغب در مفردات و فیومی در مصباح تمسیه منافق از «نَفَق» به معنی نقب است که از راهی به دین وارد و از راه دیگری خارج می‏شود. به هر حال منافق را از آن منافق گوئیم که از ایمان خارج شده چنانکه از طبرسی نقل شد و یا از دری وارد و از در دیگری خارج شده چنانکه از راغب نقل گردید و شاید از . علت تسمیه را فهمید که فسق به معنی خروج است. فعل نفاق از باب مفاعله آید مثل: . منافق از کافر خطرناکتر و عذاب او در آخرت از کافر سختتر است زیرا به حکم دزد خانگی است و پلی است که کفار به وسیله آن به خرابکاری در اسلام راه می‏یابند قرآن مجید می‏فرماید: . منافقان در پائین‏ترین درجه آتش هستند و نیز فرموده: . در صدر اول اسلام منافقان در کارهای رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» بسیار کارشکنی کردند حالاتشان اغلب در سوره توبه که در سال نهم هجرت نازل شده و در سوره منافقون و جاهای دیگر مذکور است و نیز زنان منافق نیز کم نبوده‏اند که قرآن پنج بار «منافقات» را در ردیف «منافقین» آورده است.

جملاتی از کاربرد کلمه الانفاق

یبالغ فی الانفاق والعدل و التقی مبالغة السعدی فی نکت الشعر
و چون معناى آيه اين است ، مقتضاى ظاهر اين بود كه بفرمايد: (مايرسل اللّه للناس ...) همچنان كه در جمله دوم فرمود: (فلامرسل ) و ليكن اينطور نفرمود، و به جاى (يرسل ) (يفتح ) آورد، تا اشاره كندبه اينكه رحمت خدا خزينه ها دارد، همچنان كه در مواردى ديگر اين معنا را صريحا بيانكرده ، و از آن جمله فرموده : (ام عندهم خزائن رحمة ربك العزيز الوهّاب )، و نيزفرموده : (قل لو انتم تملكون خزائن رحمة ربى اذا لامسكتم خشية الانفاق ).
شايد مراد از خزينه هاى خدا، همان چيزى باشد كه آيه شريفه(قل لو انتم تملكون خزائن رحمة ربى اذا لامسكتم خشية الانفاق ) در مقام بيان آن است . ومراد از خزينه هاى رحمتى هم كه در اين آيه است ، همان حقيقتى است كه در آيه (ما يفتحالله للناس من رحمة فلا ممسك لها) از آثار آن خبر مى دهد. و خلاصه مراد از خزينه و ياخزائن رحمت ، همانا منبع فيض الهى است كه هستى و آثار آنرا به هر چيزى افاضه مىكند، و اما اينكه نحوه افاضه چگونه است ، از آيه (انما امره اذا اراد شيئا انيقول له كن فيكون ) استفاده مى شود كه مصدر اين اثر، همانا كلمه (كن ) است كه ازمقام عظمت و كبريائى خدا صادر مى گردد، و در آيه (و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم ) هم از همان كلمه به عبارت ديگرى تعبير فرموده است .
و مراد از ملك ، سلطنت بر امور مادى و معنوى هر دو است ، در نتيجهشامل ملك نبوت و ولايت و هدايت ، و نيز شامل مالكيت رقاب و ثروت مى شود، چون ظاهر ازسياق جمله هاى سابق و لاحق همين است ، آيه سابق اشاره مى كرد به ادعاىاهل كتاب به اين كه ما مالك قضا و حكم راندن عليه مؤ منين هستيم ، و چنين حقى داريم ، ومعلوم است كه حكم راندن و قضاوت كردن هم سنخ بافضايل معن وى است ، و ذيل آيه مورد بحث مى فرمايد: (فاذن لا يوتون النّاس نقيرا)،و اين دلالت مى كند بر مالكيت نسبت به ماديات و ياحداقل شامل آن نيز مى شود، پس مراد از اين كه فرمود: (ام لهم نصيب من الملك ) اعم ازملك ماديات و معنويات است . و در نتيجه معناى آيه نظير اين مى شود كه بگوييم . (آيا ايناهل كتاب نصيبى از ملك دارند؟ آن ملكى كه خداى تعالى پيامبرش را به صورت نبوت وولايت و هدايت و امثال آن انعام فرموده ؟ و اگر چنين ملكى مى داشتند، حتىاقل قليلى و پشيزى به مردم نمى دادند، از بس كهبخيل و بد سريره و بد باطنند)، پس مضمون آيه شريفه ، قريب به مضمون آيه زيراست ، مى فرمايد: (قل لو انتم تملكون خزائن رحمه ربى اذا لامسكتم خشيه الانفاق ).
قل لو انتم تملكون خزائن رحمة ربّى اذا لا مسكتم خشية الانفاق و كان الانسان قتورا
یعنی: و فضّلوا بما ساقوا الیهنّ من المهر و الانفاق علیهنّ.