اقاجری

معنی کلمه اقاجری در لغت نامه دهخدا

( آقاجری ) آقاجری. ( اِخ ) نام یکی از سه شعبه طوایف کوه گیلویه ، دارای دوهزار خانوار.

معنی کلمه اقاجری در فرهنگ فارسی

( آقاجری ) نام یکی از سه شعبه طوایف کوه کیلویه
( آقا جری ) سر زمینی که مسکن طوایف آقا جاری است نیز به همین نام خوانده می شود .

معنی کلمه اقاجری در دانشنامه آزاد فارسی

آقاجری. آقاجَری
(یا: آغاجری) ایل ترک تبار لر، از ایلات قدیمی کهگیلویه، متشکل از ترکان آقاجری و چادرنشینان لر، مرکب از تیره های افشار، بیگدلی، تیلکوهی، جامه بزرگی، جغتایی، داودی، شعری، قره باغی، گشتیل، لرزبان، آق باغی/آی باغی، ملوسی، جولکی، ماپازقلی و تیره های دیگر. جمعیت آقاجری در اوایل قاجاریه حدود ۳هزار تا ۵هزار خانوار بود. رشد یک جانشینی در دورۀ قاجاریه و تشدید آن در عصر پهلوی سبب اسکان همۀ مردم آقاجری در نواحی سردسیری و گرمسیری اطراف بهبهان شد. آقاجری ها در اصل از ترکان غُز بوده و همراه سلاجقه و مغولان به ایران و آناتولی آمده، در خلخال آذربایجان و مرعش و البستان آناتولی ساکن شدند. اینان پس از قتل جهان شاه قراقویونلو به اتحادیۀ آق قویونلو پیوستند و ظاهراً از همین دوره در کهگیلویه اسکان یافتند.

جملاتی از کاربرد کلمه اقاجری

بسیاری از دانش آموختگان این دانشگاه از نخبگان علمی، فرهنگی و سیاسی ایران هستند. این دانشگاه و به‌ویژه دانشکده‌های علوم انسانی آن، دانش آموختگان و استادان مشهور و برجسته‌ای دارد که از جمله آن می‌توان به محمدرضا حافظ نیا (اولین دانش‌آموخته این دانشگاه)، سید علی احمدزاده، میر حسین موسوی، معصومه ابتکار، محمدحسین پاپلی یزدی، سید هاشم اقاجری، عماد افروغ، حسین شکوئی، یحیی صفوی، حاتم قادری، محسن کدیور، سید عطاءالله مهاجرانی، صادق آیینه‌وند، علی‌رضا بهشتی، مرتضی شهبازی‌نیا، غلامحسین الهام، بیژن رنجبر، حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، علی‌رضا صدرا و محمد باقر غزنوی قوشچی اشاره نمود.