افکنان. [ اَ ک َ ] ( نف ، ق ) در حال افکندن : خروشان و کفک افکنان و سلیحش همه ماردی گشته و خنگش اشقر.دقیقی یا خسروی.همی رفت چون شیر کفک افکنان سر گور و آهو ز تن برکنان.فردوسی.- شکارافکنان ؛ در حال افکندن شکار : شکارافکنان در بیابان چین. نظامی.ملک فیلقوس از تماشای دشت شکارافکنان سوی آن زن گذشت.نظامی.
معنی کلمه افکنان در فرهنگ فارسی
در حال افکندن
جملاتی از کاربرد کلمه افکنان
صید افکنان بیشه قربند در ازل شهباز «لی مع الله» شد صید دامشان
هشدار ای غزال که صد جا نشستهاند صید افکنان دست هوس در کمین تو
دلیران بر اسپان کفک افکنان بدین دست گرز و به دیگر عنان
علمای شیعه در طول دوران پرفراز و نشیب غیبت کبری، همواره پاسدار حریم مقدس تفکر شیعی، با همه ابعاد آن، اعم از فقه و حدیث و کلام بودهاند و در هر زمان احساس کردهاند، اشخاصی قصد نفوذ و تجاوز به این حریم مقدس را دارند و در صدد ایجاد شبهه در اذهان شیعیان میباشند با تمام توان خویش به مقابله با این شبهه افکنان پرداختهاند.
روی گردان، چین در ابرو افکنان از ما چه بود فصل گل از ماه قوس این ژاله باریدن چرا؟
گرد افکنان دهر بمیدان سهم او چون کودک سبک سر و چون گرز سرگران
شکار افکنان دشتها در نوشت همی کرد نخجیر در کوه و دشت
ملک فیلقوس از تماشای دشت شکار افکنان سوی آن زن گذشت
صائب ز زخم شیر مکافات غافلند صید افکنان که در پی نخجیر می شوند
کمند افکنان از پس خیل خویش به تیغوزره نیزهداران زپیش
خصوصیت برجسته تفسیر ماجدی شبهه زدایی از آیاتی است که عده ای از شبهه افکنان غربی و برخی روشنفکران مسلمان به نوعی در مورد آن تردید دارند. برتری اش در آن است که خود نویسنده بر اثر شبهات، چندی گرفتار الحاد و بیدینی بودهاست و پس از سفری دراز به دامن قرآن بازگشته است.