افسوس کنان

معنی کلمه افسوس کنان در لغت نامه دهخدا

افسوس کنان. [ اَ ک ُ ]( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال ریشخند کردن :
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب مست ببالین من آمد بنشست.حافظ.

جملاتی از کاربرد کلمه افسوس کنان

گفتم که شد آواره رفیق از سر کویت افسوس کنان گفت که چون شد شده باشد
فرخنده شبی بود که آن خسرو خوبان افسوس کنان لب به تبسم شکرآمیز