افسانه سنج

معنی کلمه افسانه سنج در لغت نامه دهخدا

افسانه سنج. [ اَ ن َ / ن ِ س َ ] ( نف مرکب ) افسانه ساز. افسانه سگال. آنکه قصه میگوید. ( ناظم الاطباء ) :
افسانه سنج نیست لب خونچکان ما
صد جان گزنده حرف چکد از زبان ما.طالب آملی ( از ارمغان آصفی ).

معنی کلمه افسانه سنج در فرهنگ فارسی

افسانه ساز افسانه سگال

جملاتی از کاربرد کلمه افسانه سنج

حزبن افسانه سنج شمع کلک شعله آشوبم نیم درآستین می پرورد، آتش خروشی را
افغان شب نشینان، افسانه سنج نازش پیمانه ی صبوحی، از خون عاشقان نوش