افزارمند

معنی کلمه افزارمند در لغت نامه دهخدا

افزارمند. [ اَ م َ ] ( ص مرکب ) افزاراومند. کسی که کارهائی را بوسیله افزار و آلات انجام میدهد. کارگری که بوسیله افزار کار می کند. کارگر و عمله که با افزار کار می کند. صنعت گر. آنکه با افزار کار کند. ( از یادداشت دهخدا ). این کلمه بجای لفظ ارتیزان فرانسه اختیار شده است.

معنی کلمه افزارمند در فرهنگ عمید

= ابزارمند

معنی کلمه افزارمند در فرهنگ فارسی

ابزارمند: کسی که کاری بوسیله افزارانجام دهد، کارگری که باافزارکاربکند
( اسم ) کسی که بوسیل. افزاری کاری را انجام دهد آنکه با ابزار کار کند .

جملاتی از کاربرد کلمه افزارمند

بند ۵) من از تو این را می‌پرسم: صریح به من بگو ای اهورا، کدام افزارمند اولین بار نور و تاریکی هر دو را در جای خود قرار داد؟ کدام افزارمند خواب و بیداری را در/ برای انسان در جاهای خود قرار داد؟ چه کسی است که از طریق وی است سپیده، ظهر و شب، لحظه‌هایی که خواسته دستیابی به چیزی را به فرد یادآوری می‌کند؟