معنی کلمه افرید در لغت نامه دهخدا
یکی خوب چهره پرستنده دید
کجا نام او بود ماه آفرید.فردوسی.چو هنگامه زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید.فردوسی.ابا خواهر خویش به آفرید
بخون مژه هر دو رخ ناپدید.فردوسی.سرودی به آواز خوش برکشید
که اکنون تو خوانیش دادآفرید.فردوسی.بیامد به نزدیک گردآفرید
چو دخت کمندافکن او را بدید...فردوسی.