افرازی. [ اَ ] ( حامص ) بلندی. ارتفاع : ای دیو دوان چرا نمی بینی از جهل نشیب دهر از افرازی.ناصرخسرو.|| درازی. || فراخی. ( ناظم الاطباء ). || بالایین. بالایی : موسی ( ع ) عصا را بینداخت ، ماری گشت عظیم و دهان باز کرد و آهنگ تخت فرعون کرد و لب زیرین به زیر تخت فرعون کرد و لب افرازی بر زبر کوشک بیکبار فروبرد. ( ترجمه طبری بلعمی ).
معنی کلمه افرازی در فرهنگ فارسی
بلندی ارتفاع
جملاتی از کاربرد کلمه افرازی
در تاک نگر که با سر افرازی خویش کرده است به ناز دست در گردن گل
سر پیش حکمت بر زمین، داریم و نامت بر نگین بر عاجزان ممتحن این گردن افرازی چرا
خانه زنبور شد از گردن افرازی هدف این سزای آن که در این خاکدان گردن کشد
در چمن گر قد شمشاد به ناز افرازی قمری از منّت سرو چگل آید بیرون
برشهای ددکیند را میتوان از اعداد گویا به هر مجموعهای با ترتیب کامل تعمیم داد. برای این کار هر برش ددکیند افرازی از آن مجموعه به دو مجموعه ناتهی است که یکی از پایین و دیگری از بالا بستهاست و اولی هیچ بزرگترین عضوی ندارد.
سر افرازی کنی در دین و دنیا گرت در سر بُود سودای سید
تو بگاه عمل سر افرازی سرنگون، گاه عزلت از خواری
سر افرازی که جاویدش بقا باد کفش سر چشمۀ فیض سخا باد
از غم لالۀ روی تو شدم داغ و چه باک شمع را تا نبود شعله سر افرازی نیست
تا فلک پاید چو دانش، در سر افرازی بپای تا جهان ماند چو دولت، در جهانداری بمان
جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی که نیست بمعالی و مکرمات عدیل