افتاده بودن. [ اُ دَ / دِ دَ ] ( مص مرکب ) محذوف و ساقط و حذف شده بودن : و خطبه بخارا بنام امیر نصربن احمد و بنام امیراسماعیل گفتند و نام یعقوب لیث از خطبه افتاده بود. ( تاریخ بخارا ). || واقع و حادث شده بودن. رخ داده بودن : مرا کار افتاده بود آن زمان زدم بانگ بر لشکر بدگمان.فردوسی.
معنی کلمه افتاده بودن در فرهنگ فارسی
مجذوب بودن ساقط بودن حذف شدن .
جملاتی از کاربرد کلمه افتاده بودن
مردم یَغنابی گروهی قومی ایرانیتبار در تاجیکستان هستند که به زبان یغنابی از زبانهای ایرانی سخن میگویند. هماکنون در ۱۶ روستا در درهٔ یغناب و برخی دیگر از مناطق تاجیکستان حدود ۱۱ هزار از یغنابیها به سر میبرند. زبان آنها از شاخه ایرانی هندواروپایی است یغنابیها به دلیل دور افتاده بودن و کوهستانی بودن محل سکونتشان هنوز زبان و نژاد آریایی خود را حفظ کردهاند.