افاعی

معنی کلمه افاعی در لغت نامه دهخدا

افاعی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اَفعی ̍. مارهای زهرناک. ( از آنندراج ) ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ). ج ِافعی ، بمعنی مار ناپاک. ( از اقرب الموارد ). اَفاع.( از اقرب الموارد ). || چند رگ است که از هر دو جانب برآید. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رگهایی است که از هر جانب برمی آید. ( اقرب الموارد ).
افاعی. [ اَ] ( اِخ ) وادیی است نزدیک به دریای قلزم از اراضی مصر. نام این در روایات آمده است. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه افاعی در فرهنگ عمید

= افعی

معنی کلمه افاعی در فرهنگ فارسی

جمع افعی
( اسم ) جمع افعی افعیها .
وادیی است نزدیک به دریای قلزم از اراضی مصر .

جملاتی از کاربرد کلمه افاعی

و مرکبات به عناصر محتاج بود به هر سه نوع، و باشد که در این مراتب چهارگانه، یعنی عناصر و معادن و نبات و حیوان، بعضی خدمت بعضی کند که در رتبت ازو متأخر بود چنانکه در افاعی گفتیم، اما از آن روی آن چیز خسیس تر بود.
نه افاعی بقصد صعوه جری ز ضیاغم، بصید عجل عجیل
به جامم اگر دوست ریزد بنوشم شرنگ افاعی چو شهد مصفّی
زبان اژدها برگ گیاهش خم و پیچ افاعی کوره راهش