معنی کلمه افات در لغت نامه دهخدا
بنفشه با شقایق در مناجات
فلک میگفت فی التأخیر آفات.نظامی.- آفات آسمانی ؛ در زراعت ، آسیبهای جوّی که به کشت رسد، چون سِن و تگرگ و ملخ و شجام و زنگ و امثال آن.
|| مصائب. بلیات. مِحَن.
افات. [ اِ ] ( اِخ ) یا ولت یا ساندویچ ، نام یکی از جزایر هبریده واقع در قسمت پولیزیا از اقیانوس کبیر که در وسط جزایر مزبور قرار دارد و یک لنگرگاه زیبا موسوم به «هاوره » و «گاهاوانه » دارد. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
افات. [ اَ ] ( ع اِ ) ابری که ببارد و برود. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || یک گله گوسپند. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به افاة و افاً شود.