اغوا کننده

معنی کلمه اغوا کننده در لغت نامه دهخدا

اغواکننده. [ اِ ک ُ ن َ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) گمراه کننده. بیراه کننده. مضل. آنکه بضلالت و گمراهی افکند. رجوع به اغوا شود.

معنی کلمه اغوا کننده در فرهنگ فارسی

گمراه کننده بیراه کننده

جملاتی از کاربرد کلمه اغوا کننده

چینی‌ها نخستین رژ لب‌هایی را تهیه کردند که بیش از ۱۰۰۰ سال پیش از موم ساخته شده بود تا از پوست لطیف لب‌ها محافظت کند. در دوران دودمان تانگ (۶۱۸–۹۰۷ میلادی) روغن‌های معطر به آنها اضافه شد که عامل اغوا کننده‌ای به دهان می‌داد. انواع موم‌های رایج به کار رفته در رژ لب شامل موم زنبور عسل و موم نخل بود.[نیازمند منبع]
چری وایلدر[ج] گفت: «بچه رزماری یکی از کامل‌ترین داستانهای ژانر وحشت است که تاکنون نوشته شده‌است.» گری ویلیام کرافورد[چ] محقق ژانر وحشت، بچه رزماری را «یک شاهکار واقعی» نامید. دیوید پرینگل[ح] بچه رزماری را چنین توصیف کرد: «این رمان ترسناک، رندانه، اغوا کننده و بدون نقص نوشته شده‌است… یک داستان نگاشته شده با مهارت، یک کتاب نمایشنامه‌ای که در آن تمام جزئیات فیزیکی و خط گفتگوها مهم است.»